گل دانلود

کسب درآمد دانلود فیلم جدید دانلود آهنگ های جدید جوک آشپزی خدا دختر خبر رقص روزنامه خبر پیروزی خبر استقلال دانلود نرم افزار آندروید آیفون آیپد دانلود آهنگ – دانلود فیلم دانلود نرم افزار –دانلود عکس – دانلود بازی – دانلود برنامه

گل دانلود

کسب درآمد دانلود فیلم جدید دانلود آهنگ های جدید جوک آشپزی خدا دختر خبر رقص روزنامه خبر پیروزی خبر استقلال دانلود نرم افزار آندروید آیفون آیپد دانلود آهنگ – دانلود فیلم دانلود نرم افزار –دانلود عکس – دانلود بازی – دانلود برنامه

به این ایده های مالی اصلاً گوش نکنید

به این ایده های مالی اصلاً گوش نکنید


پدرهای ما همچنان به روش های قدیمی خود در مورد پول و مسایل مربوط به آن رفتار می کنند. اما بد نیست آنها را با سیستم های جدید آشنا کنیم و روش های جدید که اصولا بهتر و کاربردی تر هستند را به آنها یادآوری کنیم و آموزش دهیم.

 ۴ ایده و ترفند جدید را در پایین برایتان نام برده ایم.ایده نخست: اعتبار شما مهم است. پیش از وام گرفتن، با مدیر بانک بیشتر آشنا شوید

این ایده برای ۵۰ سال قبل است و دیگر کسی از این کارها نمی کند. امروزه بیشتر موسسه ها مالی و بانک ها به خوش حسابی و اعتبار حساب بانکی افراد و ضامن های آنها تکیه می کنند و بر اساس آن به شما وام می دهند.


ایده دوم: هیچ وقت به هیچ کس هیچ بدهی نداشته باشید


قدیم ترها اوضاع بسیار خوب بود و مردم می توانستند بخشی از حقوق خود را پس انداز کنند و با آن خانه و ماشین برای خود بخرند. اما اوضاع اقتصادی این روزها به گونه ای است که بدون وام و قرض نمی توان هیچ حرکت بزرگی در زندگی صورت داد. برای اینکه همچنان امتیاز اعتباری خوبی در بانک داشته باشید، بهتر است از دو یا سه حساب بانکی استفاده کنید. به پدران خود بگویید ببخشید پدر، اما دوره اینکه هیچ وقت به هیچ کس هیچ بدهی نداشته باشید به پایان رسیده است.


ایده سوم: همه هزینه ها را نقدی پرداخت کنید


خیلی از پدرها توصیه می کنند همه هزینه را نقدی پرداخت کنید تا کمتر بدهکار باشید. اما در این زمانه این ایده به هیچ وجه خوب نیست. استفاده از کارت های اعتباری بهتر از پول نقد است. البته ایده پدرها این است که وقتی با پول نقد خرید می کنید، کمتر خرج می کنید و وسایلی که نیاز ندارید را نمی خرید. آنها معتقدند، کارت های اعتباری این حس را به انسان می دهند که همیشه پول داریم و ممکن است آخر ماه پول کم بیاوریم. اما با استفاده صحیح و منطقی از این کارت ها خیلی راحت می توان خرج ها را مدیریت کرد.


ایده چهارم: با تحصیلات دانشگاهی می توانید کار خوب پیدا کنید


تشویق فرزندان به ادامه تحصیل بسیار خوب است. فردی که تحصیلات دانشگاهی دارد می تواند کار خوبی هم پیدا و از طریق آن درآمد کسب کند. اما در دنیای این روزها، تحصیلات دانشگاهی فقط ابتدای راه است و در این اوضاع بیکاری باید چیزهای بسیار بیشتر از تحصیلات داشته باشید تا بتوانید شغلی مناسب بیابید. یکی از این موارد را شاید بتوان اعتبار خوب بانکی و مالی  دانست.


منبع : برترینها

کشف موجودی خارق‌ العاده و عجیب در اعماق زمین


در اعماق یکی از ژرف‌ترین غارهای دنیا که عمق آن به بیش از 1350 متر می‌رسد، دانشمندان با موجودی خارق‌العاده روبه‌رو شده‌اند: گونه جدیدی از حلزون که پوسته‌ای تقریبا شفاف دارد.
 کشف موجودی خارق‌ العاده و عجیب در اعماق زمین

این گونه جدید از حلزون‌های خاکی که Zospeum tholussum نام‌گذاری شده، رده کاملا جدیدی در خانواده حلزون‌های صدف توخالی است. این حلزون بسیار کوچک دارای صدفی مارپیچی، نیمه شفاف و گنبدی‌شکل است. این گونه حلزون که صدها متر زیر زمین زندگی می‌کند، کاملا با زندگی در تاریکی خو گرفته است. برای مثال، ظاهرا این حلزون هیچ‌گونه حس بینایی ندارد که جهشی عادی در چنین جانورانی محسوب می‌شود. حیوانات غارزی، شامل سخت‌پوستان، ماهیان و سمندرها، اغلب طی هزاران سال حس بینایی خود را از دست داده‌اند: وقتی نوری برای دیدن وجود ندارد، مصرف انرژی برای تفسیر محرک‌های نوری هم معنایی ندارد.

این حلزون خاص که در عمق بیش از 1 کیلومتری زیر زمین و در مجموعه غارهای لوکینا جاما-تروجاما در کرواسی کشف شده، توانایی حرکتی اندکی دارد. این حلزون اغلب در گل و لای سرد و عمیق غار و نزدیک آب جاری باقی می‌ماند، تا بتواند رطوبت بدن خود را حفظ کند. دانشمندان هنوز به درستی نمی‌دانند که نحوه تولیدمثل این حلزون چگونه است، و یا اینکه از چه چیزی تغذیه می‌کند

دلیل بی‌پولی تان نکته هایی است که نمی‌دانید

دنیا پر از آدم‌های با استعداد فقیر است. غالب آنها یا فقیرند یا در تنگناهای مالی دست و پا می‌زنند یا کمتر از مقداری که در توان‌شان است پول در می‌آورند.

این نه به‌دلیل دانسته‌های‌شان است، بلکه به‌دلیل چیزهایی است که نمی‌دانند.در مورد مشکلات مالی یا حرفه‌ای، غالبا کمبود دادن و گرفتن در کنار هم به چشم می‌خورد. مردم بی‌پول بسیاری وجود دارند که علت فقرشان این است که نه گیرنده خوبی هستند نه بخشنده خوبی؛ در حقیقت نه خوب یاد می‌گیرند نه خوب یاد می‌دهند.

 مغز و وقت یادت نره!

روی مهم‌ترین قانون پول تمرکز کنید: «ببخشید تا بدست بیاورید» به جای این‌که بر این باور باشید که: « به‌دست بیاورید و سپس ببخشید». به همه شما ۲ نعمت خدادادی اهدا شده: مغزتان و وقت‌تان‌! و بعد از آن دیگر بستگی به‌خودتان دارد که با این ۲ چه کنید؟ با هر ریالی که به دست می‌آورید خودتان و فقط خودتان قدرت تعیین سرنوشت‌تان را خواهید داشت. اگر بیهوده خرجش کنید انتخاب کرده‌اید که بی‌پول باشید. اگر خرج بدهی‌های‌تان کنید، به طبقه متوسط‌الحال پیوسته‌اید و اگر آن را روی مغزتان سرمایه‌گذاری کنید و آموزش ببینید که چگونه دارایی‌تان را ذخیره کنید، تحول را برای آینده و هدف‌تان انتخاب کرده‌اید. این انتخاب، همه و همه، مال شما و در اختیار شماست. هر روز با هر ریال که درمی‌آورید؛ تصمیم می‌گیرید پولدار، بی‌پول یا متوسط‌الحال باشید.

 افراد کم در‌آمد سواد مالی کافی دارند؟

آیا فرق بین یک دارایی و بدهی را می‌دانید؟ یکی از دلایل پولدار نشدن مردم ندانستن تفاوت میان دارایی و بدهی است.از کار یک فرد پولدار، موجودی و دارایی متولد می‌شود اما مردم کم درآمد بدون این‌که خودشان بدانند بدهی می‌آفرینند.اکنون با یک حساب سرانگشتی درباره زندگی خود و اطرافیان‌تان قضاوت کنید و بگویید ماهانه چقدر قسط پرداخت می‌کنید؟ اجاره خانه چطور؟ و… شما بدون این‌که خودتان بدانید برای خود بدهی می‌تراشید، قسط ماشین‌تان تمام نشده قسط مسکن شروع می‌شود. این یعنی از دست دادن فرصت‌ها، کار سخت و کوشش زیاد برای پیشرفت. در واقع چیزی که شما اسمش را پیشرفت گذاشته‌اید اما با کمال احترام سخت در اشتباهید، شما به جای کسب دارایی به هزینه‌کردن مشغولید. با این برنامه ثابت و منظم هیچ راهی برای ریسک و سرمایه‌گذاری پیش‌روی‌تان قرار نمی‌گیرد.

به پول‌تان دستور بدهید

اجازه ندهید پول بر زندگی‌تان کنترل داشته باشد.

دارایی و پول‌تان را خودتان کنترل کنید، افراد متوسط جامعه هر روز صبح سرکار می‌روند و در پایان ماه منتظر دریافت حقوق خود هستند و ماه به نیمه نرسیده تمام پول خود را خرج می‌کنند. نکته همین‌جاست فرد پولدار پول می‌سازد بدون این‌که حضور فیزیکی داشته باشد اما افراد کم در‌آمد فقط خرج می‌کنند و به پرداخت بدهی‌های خود مشغولند.

ترس به شما اجازه ریسک و سرمایه‌گذاری نمی‌دهد، نگران از دست دادن شغل تکراری خود هستید و حتی اکثر شما از شغل خود و محیط آن راضی نیستید و فقط به‌خاطر حقوق دریافتی به کارتان چسبیده‌اید. نگرانید که زمان پرداخت قسط کم نیاورید و حتی پس از پرداخت از خودتان راضی هستید.

 ۲راه برای انتخاب دارید:

۱- به نصیحت بزرگ‌ترها گوش کنید و تحصیلات عالی کسب کنید تا یک کارمند منظم شوید و کاری بی‌دردسر و ثابت داشته باشید تا در آینده از مزایای بازنشستگی استفاده کنید و نردبان ترقی را پله‌پله بالا روید.

۲- علاوه بر کسب تحصیلات و سواد مالی به شغل شخصی خودتان در کنار شغل ثابت اهمیت دهید و صاحب نردبان شوید و بگذارید دارایی‌های‌تان برای شما پول بسازند.

منبع : اقتصاد آنلاین

توصیه های افراد موفق به شما که از ابتدا ثروتمند نبودند

هیچ‌کدام از آنها در خانواده‌ای ثروتمند نبوده‌اند اما ایده‌های عالی، پشتکار، هوش و گاهی نبوغ، آنها را به غول‌های بزرگ اقتصادی دنیا بدل کرده است. حالا آنها رازهای موفقیت خود و درس‌هایی را که در کل زمان گرفته‌اند با شما در میان می‌گذارند. آنها میلیاردر هستند اما میلیاردرهایی خودساخته، هیچ‌کدام از آنها در خانواده‌ای ثروتمند نبوده‌اند اما ایده‌های عالی، پشتکار، هوش و گاهی نبوغ، آنها را به غول‌های بزرگ اقتصادی دنیا بدل کرده است. حالا آنها رازهای موفقیت خود و درس‌هایی را که در کل زمان گرفته‌اند با شما در میان می‌گذارند.

یک خصلت مشترک میلیاردرهای خودساخته این است که آنها برای بیان دیدگاه‌ها و عقایدشان راحت هستند و خجالت نمی‌کشند. به‌همین دلیل می‌توانید از ذهن فعال و دیدگاه‌های خلاقانه آنها استفاده کنید و حتی از آنها کمک بگیرید تا ثروتمند شوید،‌ یا اینکه قدرت رهبری‌تان را افزایش دهید یا در کار موفق‌تر شوید.خب، طبیعی است که این میلیاردرها به شما نمی‌گویند که با صرفه‌جویی در مصرف بنزین می‌‌توانید ماهی ۱۰ دلار صرفه‌جویی کنید، یا با خاموش‌کردن چراغ‌های اضافی می‌توانید کمی پس‌انداز کنید، طبیعی است که توصیه‌های آنها درباره مسائل، کلی باشد. مثلا اینکه چگونه در کارتان موفق‌تر باشید، چگونه در حرفه‌تان جهش کنید و مسائلی از این قبیل…
مطالعه نظرات این افراد می‌تواند دیدگاه جالبی به شما بدهد و در زندگی شما تغییراتی ایجاد  کند.

وارن بانت

خودتان را کشف کنید

می‌گویند این مرد موفق‌ترین سرمایه‌گذار کل تاریخ است، این سرمایه‌دار که پیش‌بینی می‌شود هر ۴ سال یک ‌بار ثروتش دوبرابر می‌شود، سخنران برجسته‌ای است. او در صحبت‌هایش نکته‌های جالب و هوشمندانه‌ای درباره موفقیت و پیشرفت می‌گوید، مثلا یک‌بار در یک برنامه تلویزیونی گفت: «اگر بخواهم به طور عام به  همه مردم یک توصیه کنم، این است که روی استعدادهای خودتان سرمایه‌گذاری کنید، استعدادهای خودتان را کشف کنید و به آنها بها دهید؛ زیرا این چیزی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از شما بدزدد یا از آن تقلید و کپی‌برداری کند… این را مطمئن باشید که اگر استعدادهای خودتان را کشف کنید و به طور صحیح و با برنامه مناسب به پرورش آن اقدام کنید، قطعا انسان موفقی خواهید شد.» در مصاحبه‌ای دیگر، وارن بانت به اهمیت مقروض‌نبودن پرداخت. او در مصاحبه با یاهونیوز گفت: «به طور معمول، هر انسانی که بدهی یا قسط ندارد،‌ خوشحال‌‌تر از انسانی است که بدهی یا قسط دارد. باید اولین هدف زندگی‌تان در بخش اقتصادی پرداخت بدهی‌‌ها باشد. مهم‌ترین نکته‌ای که می‌تواند در زندگی شما ایجاد ثبات اقتصادی کند، این است که وام‌های با بهره سنگین نگیرید، شاید وام‌ها به شما در مدت کوتاه کمک کنند اما وام‌های با بهره سنگین قطعا در آینده شما را در بازپرداخت دچار مشکل می‌کند… این توصیه من است، هیچ‌وقت مقروض نباشید.»

چارلی مانگر

۳ قانون موفقیت در اقتصاد

چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت است که حالا یکی از میلیاردرهای مشهور جهان محسوب می‌شود و به صورت مستقل سرمایه‌گذاری می‌کند. کتاب «چالری آلماناک بیچاره» او شهرت بسیاری داشته، توصیه‌های حرفه‌ای و شغلی جالبی دارد: «من ۳ قانون برای خودم دارم، ۳ قانون موفقیت، شاید نتوانید هر ۳ را همزمان انجام دهید اما باید تلاش‌تان را بکنید. این ۳ قانون اینگونه هستند:

هیچ‌وقت چیزی را که خودتان به عنوان خریدار آن را نمی‌خرید به دیگری نفروشید.

هرگز برای کسی که به او احترام نمی‌گذارید یا ستایش‌اش نمی‌کنید کار نکنید.

فقط با کسانی کار کنید که از کارکردن با آنها لذت می‌‌برید.»

این میلیاردر خودساخته که برای رسیدن به ثروت بسیار تلاش کرده توصیه‌هایی هم درباره زندگی دارد: «سعی کنید هر روز که از خواب بیدار می‌شوید کمی بهتر از قبل باشید و سعی کنید انسان بهتری باشید. به وظایف خودتان با دقت و از روی میل عمل کنید. سعی کنید قدم به قدم پیش بروید، لازم نیست که خیلی سریع پیشرفت کنید، آرام‌آرام و باحوصله اما همیشه رو به جلو حرکت کنید.» آخرین توصیه مانگر هم این است: «مهم‌ترین نکته این است که با تغییرات زندگی کنید و به آنها عادت کنید. اگر قرار بود که دنیا تغییر نکند من هنوز پول کمی داشتم و یک کارمند ساده بودم.»

 

دانلد ترامپ

هیچ‌وقت قانع نشوید

دانلد ترامپ، ثروتمند مشهور که ثروتش را با سرمایه‌گذاری در املاک و  مستغلات به‌دست آورده و در رسانه‌ها هم سرمایه‌گذاری کرده، در یک مصاحبه درباره رازهای موفقیت گفت: «شما باید برای خودتان هدف داشته باشید، به هر هدفی که رسیدید، خوشحال باشید اما مهم‌ترین نکته این است که قانع نشوید، باید به حرکت ادامه دهید و قانع نشوید.»به گفته دانلد ترامپ داشتن تفکر مثبت مهم است اما برای موفق‌شدن باید ناکامی‌ها، پسرفت‌ها و شکست‌ها را هم تجربه کنید و با آنها کنار بیایید: «همیشه به فکر چالش‌ها و مانع‌ها باشید، باید همیشه برای چالش‌ها و مبارزه با آنها آماده باشید، همیشه باید حاضر باشید.»

و آخرین توصیه دانلد ترامپ: «خوب است که همیشه یک الگو و یک مشاور داشته باشید. زمانی که الگو داشته باشید، می‌توانید راحت‌تر به سمت جلو حرکت کنید، یک الگو به شما انرژی پیش رفتن و  حل مشکلات را می‌دهد.»

 

برنی الکستون

آتش را خاموش کنید

برنی الکستون یکی از آن میلیاردرهای عجیب و غریب است، او در حیطه‌های مختلفی از اقتصاد حضور داشته اما عمده ثروت و شهرتش را مدیون عشقش است: «مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک.»برنی الکستون که حالا مدیر مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک جهانی است، می‌گوید که در تمام زندگی‌اش یک فرمول ساده برای موفقیت داشته است: «آتش خاموش‌کردن» این میلیاردر موفق در توضیح حرف خود می‌گوید: «دلیل موفقیت من در زندگی خیلی ساده است. من یک میل پایان‌ناپذیر به کار در حیطه‌ای داشتم که عاشق آن بودم و فقط دوست داشتم این کار را انجام دهم، وقتی تا این حد به کاری علاقه داشته باشی حتما در آن موفق می‌شوی… اما اگر بخواهم راهبرد کل زندگی‌ام را برای شما بیان کنم، باید بگویم که من به شیوه آتش‌نشان‌ها زندگی کرده‌ام، هر آتش‌نشانی صبح خودش را با این فکر شروع می‌کند که آن روز یک آتش را خاموش کند، من هم هر روز خودم را با فکرکردن به یک آتش و اینکه چگونه بر آن غلبه کنم، شروع می‌کردم، هیچ روزی در زندگی من نبوده که در آن به حل یک مسئله فکر نکنم، اگر هم آتش آنقدر بزرگ بود که به تنهایی نمی‌توانستم آن را خاموش کنم حتما از دیگرانی که به آنها اعتقاد و اعتماد داشتم، کمک می‌‌گرفتم.»و اما آخرین توصیه‌های برنی الکستون برای شما: «همیشه صادق باشید، همیشه وفادار باشید، همیشه مسئولیت‌پذیر باشید، اگر وظیفه‌ای را پذیرفتید یا قراردادی را منعقد کردید تا آخر به آن وفادار باشید».

بیل گیتس

یک میلیارد دلار مساوی است با یک همبرگر

این مرد را الگوی ثروتمندشدن در قرن بیست‌ویکم می‌نامیدند. او پایه‌گذار شرکت مایکروسافت است که یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌داران کل تاریخ محسوب می‌‌شود. وی در سخنرانی در دانشگاه واشنگتن گفته بود: «واقعا وقتی کارم را شروع کردم به این فکر نمی‌کردم که روزی ثروتمند شوم، چه برسد به اینکه در میان افراد خیلی ثروتمند قرار بگیرم… خیلی از کسانی که کارشان را خوب انجام می‌دهند به چیزهایی می‌رسند که در آغاز حتی تصورش را هم نمی‌کردند… مطمئن باشید که مهم‌ترین مسئله این است که عاشق کاری که می‌خواهید انجام دهید باشید و به خودتان ایمان داشته باشید.» در مصاحبه‌ای با مجله پیپل هم بیل گیتس گفته بود: «مهم‌ترین اتفاق زندگی این است که کاری بکنی که عاشق آن باشی، وقتی کاری را بکنی که عاشق آن هستی، لذتی را تجربه می‌کنی که در ثروتمندشدن بیش از حد هم نمی‌توانی آن را تجربه کنی. البته کاملا این را می‌فهمم که هدف همه انسان‌ها ثروتمند شدن و به دست آوردن میلیون‌ها دلار باشد، قطعا ثروت، آزادی و قدرتی به انسان می‌بخشد که برای هر کسی لذت‌بخش است اما خب راستش را بگویم، وقتی به آن رسیدی می‌بینی که هیچ فرقی با یک همبرگر ندارد.» این ثروتمند افسانه‌ای که البته مبالغ زیادی را هم صرف کارهای خیرخواهانه و نیکوکارانه در جهان کرده بارها گفته بود که ثروت تا قبل از به‌دست آوردن آن جالب است اما بعد از آن واقعا لذت‌بخش نیست.

استیو جابز

به صدای درونتان گوش دهید

یکی از پایه‌گذاران شرکت اپل وکسی که به او لقب «مغز دیجیتال» داده بودند، یکی از تاثیرگذارترین ثروتمندان جهان بود. جابز همیشه به تمام افرادی که از او یک نصیحت می‌خواستند می‌گفت: «به دنبال آرزوهایتان بروید، به‌دنبال رؤیاهایتان، هرقدر که رؤیاهایتان بزرگ باشد، می‌توانید به آن برسید.» استیو جابز یک‌بار در مصاحبه‌ای با برنامه دنیای امروز CNN گفت: «زمان شما محدود است، پس آن را به زندگی‌کردن به شیوه دیگران هدر ندهید، نگذارید قوانین و سنت‌ها برای شما تصمیم بگیرند، با فکر دیگران زندگی نکنید. برای زندگی خودتان ارزش قائل شوید. باید برای آن چیزی که حس درونی و قلبتان به شما می‌گوید ارزش قائل شوید. حس درونی شما قبل از عقلتان می‌داند که شما چه می‌خواهید و باید چه کار کنید. گوش‌کردن به صدای درونتان باید اولویت‌ اول شما باشد و بقیه چیزها بعد از آن قرار می‌گیرند.»استیو جابز همیشه می‌گفت که آرزو و رؤیایش این است که ذره‌ای فعال در کهکشان باشد. باید بدانید که شاید چنین آرزویی به نظر بزرگ نباشد اما وقتی یک مرد بزرگ این را می‌گوید باید به آن دقت کنید.

 

مارک زوکربرگ

سریع باشید؛ خیلی سریع

پایه‌گذار پروژه عجیب و بسیار موفق «فیس‌بوک» جوان‌ترین میلیاردر جهان محسوب می‌شود، او و دوستانش یک سایت کوچک را در بوستون پایه‌گذاری کردند و هرگز تصورش را نمی‌کردند که سایت کوچک آنها روزی به بزرگ‌ترین اتفاق عالم مجازی بدل شود. او هنوز بسیار جوان است و با توجه به تجربه نه‌‌چندان زیادش در زندگی شاید فردی مناسب برای ارائه راهکار و توصیه و ارائه الگو به نظر نرسد اما خب این مرد جوان بسیار باهوش و بسیار موفق حرف‌های جالبی برای شما دارد: «چیزی که می‌‌خواهم به دیگران، به خصوص به جوان‌ها بگویم این است که باید سریع حرکت کنید، خیلی سریع، ریسک‌‌پذیر باشید و جاه‌طلب، سعی کنید قدم‌های بزرگ بردارید، از انجام کارهای بزرگ نترسید، بهتر است کاری را امتحان کنید و در آن موفق نشوید تا اینکه همیشه در حسرت انجام دادن آن کار بمانید. تلاش برای انجام یک کار، هرقدر هم بزرگ و ترسناک باشد، بهتر از بیکار ماندن و پا روی پا انداختن است. این میلیاردر جوان که به‌تازگی ازدواج کرده در سخنرانی در دانشگاه ویرجینیا هم گفت: «از تجربه‌های جدید نترسید، هیچ‌وقت برای تغییردادن زندگی و پیداکردن هدف‌های جدید دیر نیست.»

جف بزوس

 نه سخت باشید، نه نرم

سایت آمازون از مشهورترین سایت‌های جهان است و طبیعی است این سایت جزء گران‌‌قیمت‌ترین سایت‌های جهان محسوب ‌شود. این سایت که ابتدا برای خرید کتاب و مجلات راه‌اندازی شد اما اکنون بزرگ‌ترین سایت تجاری آنلاین جهان است. جف بزوس یکی از دو پایه‌گذار این سایت در مصاحبه‌ای با مجله نیویورکر گفته است: «خیلی از مردم به این اعتقاد دارند که باید در لحظه زندگی کرد اما من جزو این دسته نیستم. فلسفه و دیدگاه من این است که درباره آینده و اهمیت زمان چه در امروزه و چه در آینده فکر کنیم و سعی کنیم قدر این زمان را بدانیم و به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنیم که در آینده حس راضی‌بودن را داشته باشیم. همیشه سعی کرده‌ام که برای آینده برنامه‌ریزی کنم و به هدفی که می‌خواهم برسم تا بتوانم از خودم راضی باشم، با این شیوه همیشه موفق بوده‌ام.»

جالب است که این متخصص نرم‌‌افزار و تاجر بسیار موفق در روانشناسی هم سررشته دارد: «برای موفق‌شدن هم باید سختی داشت و هم انعطاف، اگر بیش از حد نرم باشید با هر مشکلی متوقف می‌شوید و نمی‌توانید از راه‌های سخت بگذرید. اگر هم اصلا انعطاف نداشته باشید با روبه‌رو شدن با هر مسئله‌ای که راه‌حل آن را نمی‌دانید خودتان را خواهید دید که مرتب سر به دیوار می‌کوبید و به هیچ راه‌حل دیگری فکر نمی‌کنید.»

جیمز دایسون

شکست‌ها مهم‌تر از پیروزی‌ها هستند

میلیاردری که یکی از ایده‌های فوق‌العاده‌اش جاروبرقی بدون کیسه آشغال بود و همچنین مالک شرکت دایسون هم هست، حالا یکی از مغزهای خلاق در حیطه اقتصادی ارزیابی می‌شود. جالب است که دایسون در بیشتر مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایش بیشتر از آنکه درباره پیروزی و موفقیت‌هایش صحبت کند، درباره شکست‌ها و ناکامی‌هایش صحبت کرده است، البته این کار دلیل دارد، این مغز بزرگ اقتصادی می‌گوید: «بزرگ‌ترین درس‌هایی که در زندگی گرفته می‌شود، درس از شکست‌ها و ناکامی‌هاست. همه ما انسان‌ها اشتباه می‌کنیم اما مهم این است که ارزش این شکست‌ها را بدانیم و از هر اشتباهی درس بگیریم و سعی کنیم با درس‌گرفتن از هر شکست، پیشرفت کنیم.» شاید فکر کنید که این یک شعار است اما بدانید که دایسون و تیم تحقیق و مطالعات او ۵۱۲۶ بار آزمایش روی جاروبرقی‌ها را انجام دادند که همه آنها شکست خورد اما سرانجام در ۵۱۲۷ آزمایش اتفاق خوبی افتاد و یک کشف جالب رقم خورد. جیمز دایسون می‌گوید: «مهم  این است که شکست‌ها شما را متوقف نکند، مهم این است که به درست بودن کاری که انجام می‌دهید ایمان داشته باشید و از رسیدن به آن ناامید نشوید، هر شکست می‌تواند به شما نشان دهد که در چه جایی و چه زمینه‌ای مشکل داشته‌اید و با برطرف‌کردن آنها به موفقیت برسید.»

مگ ولش

چگونه یک مدیر موفق باشید

شاید نام این میلیاردر را زیاد نشنیده باشید اما حتما نام شرکت او را زیاد شنیده‌اید، «جنرال الکتریک» حالا یکی از غول‌های تجاری- صنعتی جهان است. درست است که ولش چند سال پیش بازنشسته شد اما او بود که «جنرال الکتریک» را به یک غول اقتصادی بدل کرد، خود ولش هم حالا میلیاردری محسوب می‌شود که هنوز مدیران شرکت از او مشورت می‌گیرند. در سال‌های اخیر چندبار در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها توصیه‌ها و الگوهایی برای افرادی که دوست دارند رمز موفقیت او را بدانند، ارائه داده است. جالب است که او در همه صحبت‌هایش سعی کرده تا حرف‌ها و پندهایش را در ۲ دسته جداگانه ارائه دهد: «برای کارمندان و افراد تازه‌کار و گروه دوم برای مدیران.»  او برای کارمندان و کارگرانی که در محل کار مشکل دارند، این راه‌حل را ارائه می‌دهد: «ممکن است آنها خیلی راحت روسای خود را مسئول بدانند اما آیا واقعا این قضاوت درست است، بد نیست که یک‌بار در آینه نگاه کنید و صادقانه با خودتان حرف بزنید: مشکل از شماست یا رئیس شما؟ چه اشتباهاتی را شما مرتکب شده‌اید و چه اشتباهاتی را او؟ اگر پس از همه بررسی‌ها بازهم احساس کردید که رئیس و مدیر شما مقصر اصلی است و شما در محل کارتان یک قربانی هستید، نباید در این وضعیت بمانید، هیچگاه فردی نباید در قالب یک قربانی باشد، باید آزادی خودتان را کسب کنید و حتی اگر لازم است راه‌تان را از مسیری تازه و حتی از نقطه صفر شروع کنید.» اما کسی که ۱۵ سال یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های جهان را مدیریت کرد، برای مدیران هم توصیه‌هایی دارد: «یک مدیر موفق یعنی کسی که از پیروزی دیگران لذت ببرد زمانی‌که شما مدیر یا رئیس باشید، باید یک لیدر باشید تا موفق شوید و لیدر خوب کسی است که بداند موفقیت مجموعه‌اش بسیار مهم‌تر از موفقیت خودش است.»

این مدیر بزرگ و باتجربه می‌گوید که مدیران موفق باید این شیوه عملکردی را در نظر داشته باشند: «من باید از تک‌تک کارمندانم بااطلاع باشم، باید به آنها بگویم که چرا در مجموعه من هستند و چرا به آنها علاقه دارم و چرا می‌خواهم تا بهتر و موفق‌تر باشند. اگر یک مدیر این ارتباط را با زیردستان خود نداشته باشد، نمی‌‌توان او را یک مدیر موفق دانست.»

منبع : برترین ها

چگونه همزمان ثروتمند و صرفه‌جو باشید؟

رویای کودکی بسیاری از افراد این است که یک روز پولدار شوند، ایده دستیابی به پول فراوان و تمامی‌ناپذیری که بدون هیچ دغدغه‌ای آن را خرج می‌کنی، در ظاهر مثل دست‌یافتن به بلیط رفتن به سرزمینی می‌ماند که شادی ابدی در آن محقق می‌شود. بسیاری از کودکان و حتی بزرگترها راجع به این مساله رویاپردازی می‌کنند، چیزی که در این رویا برای افراد دلپذیر است شاید نه فقط داشتن پول، بلکه فکر خرج کردن بدون هرگونه حساب و کتابی است. اغلب افراد از اینکه باید دائما در طول روز بخاطر هر خرید کوچکی محاسبات مختلفی انجام دهند، عصبی هستند.

 آنها دوست دارند بدون فکر کردن خرید کنند، بدون برنامه‌ریزی خرج کنند و از یک فراغت بال مطلق لذت ببرند، شاید حتی اگر به افراد گفته شود بین دو موقعیت زیر مختارند یکی را انتخاب کنند، موقعیت اول را رد کنند و موقعیت دوم را انتخاب کنند، در موقعیت اول آنها قادرند تمام چیزهای را که می‌خواهند بخرند، اما باید محاسبات دقیقی انجام بدهند و رقم خریدهای خود را همواره در نظر داشته باشند و در موقعیت اول می‌توانند چیزهای کمتری بخرند، ولی نیاز نیست رقم خریدهای خود را محاسبه کنند، یا به نحوی نگران برنامه‌ریزی پول خود باشند، اما برخلاف این قبیل رویاهای کودکانه، زندگی واقعی افراد ثروتمند و مشهور که از ثروت زیادی برخوردارند به ما نشان می‌دهد که ثروت واقعی و زیاد تنها در صورت مدیریت و برنامه‌ریزی و البته قناعت‌پیشگی باقی می‌ماند و گسترش پیدا می‌کند. در واقع شاید رویایی که از آن سخن گفتیم در هیچ جای جهان محقق نشده باشد، اگر شخصی بخواهد چنین برخوردی با ثروت خود کند، این ثروت به سرعت ناپدید می‌شود، بنابراین بهتر است به ایده اصلی خود بپردازیم: نه تنها می‌توان به صورت همزمان ثروتمند و صرفه‌جو بود، بلکه برای ثروتمند ماندن صرفه‌جو بودن ضروری است.

تورم در هزینه‌های زندگی
یکی از نکاتی که اغلب مردم به آن توجه نمی‌کنند، این است که همزمان که افراد پولدارتر می‌شوند، حجم هزینه‌های زندگی آنها نیز دچار تورم می‌شود. به عبارت دیگر هر چه پولدارتر هستی، بیشتر خرج می‌کنی. به عنوان مثال یک فرد وقتی که دانشجو است و شغل ثابتی ندارد، غذای ارزانی می‌خورد، با وسایل حمل‌و‌نقل عمومی ارزان مثل اتوبوس رفت و آمد می‌کند، به قدر کافی خرید می‌کند و…، ولی وقتی همین فرد شغل ثابتی بدست می‌آورد ناگهان رقم مخارج او نیز به نسبت رقم درآمدش دچار تورم می‌شود. او بیشتر پول دارد و بیشتر پول از دست می‌دهد.

تقریبا اغلب مردم از این اصل پیروی می‌کنند، بنابراین در اینجا نیز مثل هر قاعده همه‌شمول دیگری تنها افرادی به وضعیت‌های استثنایی می‌رسند که از قاعده عام تخطی کرده‌اند، بنابراین جز موارد خاص مثل ثروت‌های بادآورده یا سودهای ناگهانی ناشی از چرخش‌های عجیب در وضع اقتصاد، اغلب مردم از طریق مدیریت پول و پس‌انداز به ثروت می‌رسند. در واقع اغلب مردم سبک زندگی خود را بسیار هماهنگ با رقم درآمد خود تغییر می‌دهند، وقتی شخصی برای تغییر سبک زندگی خود با توجه به رقم درآمدش چند سال تامل می‌کند، ثروت ایجاد می‌شود. این مساله لزوما بدین معنی نیست که شخص در تمامی زندگی خود زندگی صرفه‌جویانه‌ای در پیش دارد، بلکه صرفا بدین معناست که او همیشه با قدری فاصله نسبت به رقم درآمدهایش رقم مخارجش را افزایش می‌دهد و به این ترتیب همیشه یک پس‌انداز دارد. این مساله نه تنها محافظه‌کارانه نیست؛ بلکه چیزی که اغلب مردم انجام می‌دهند (یعنی تغییر سریع سبک زندگی با توجه به تغییر درآمد) در مقایسه با آن بسیار خطرناک و نیاندیشیده به نظر می‌رسد.

چگونه اقتصادی زندگی کنیم؟
اگر شما از وضعیت فعلی هزینه‌هایتان راضی نیستید و می‌خواهید با صرفه‌جویی بیشتری کارهای روزمره خود را انجام دهید، دستورالعمل‌های زیر می‌توانند به شما تا اندازه‌ای کمک کنند.

میزان درآمد خود را دقیقا مشخص کنید: اولین گام در راه صرفه‌جویی اقتصادی این است که شما میزان درآمد خود را دقیقا مشخص کنید. اگر در چند جای مختلف کار می‌کنید، درآمد‌های هرکدام را حساب کرده و جمع بزنید تا مشخص شود کل بودجه شما برای ماه پیش رو چه اندازه است. این کار برای اطمینان از اینکه شمامیزان درآمد خود را بیشتر از چیزی که هست محاسبه نکرده‌اید، ضرورت دارد.

هزینه‌های خود را اولویت‌بندی کنید: چه درآمد شما زیاد باشد و چه کم، در هر صورت شما ضرورتا باید اولویت‌های هزینه‌های خود را بنویسید. این کار به زمان احتیاج دارد. حتما اولویت‌های خود را مکتوب کنید، تا در طی ماه فراموش نشود. تجربه نشان داده است مکتوب کردن اولویت‌های هزینه تا حد زیادی جلوی خرج‌های غیر ضروری را در طی ماه می‌گیرد.

واقع‌بین باشید: گاهی اوقات چشم‌های ما، ما را گول می‌زنند و سبب می‌شوند که خریدهایی کنیم که بیشتر از توان مالی‌مان است؛ بنابراین نسبت به میزان نیازهای خود واقع‌بین باشید. یکی از مهم‌ترین مراحل در یک زندگی اقتصادی فهمیدن فرق بین نیاز‌های واقعی و کاذب است. گاهی اوقات ما خرج‌هایی می‌کنیم که هیچ نیاز ضروری از ما را برآورده نمی‌کند. در این شرایط تبلیغات باعث می‌شوند که ما نتوانیم به خوبی تمایز میان نیاز واقعی و نیاز کاذب را درک کنیم. برای تشخیص نیاز‌های کاذب از نیازهای واقعی یکی از رویکرد‌های مناسب این است که فهرستی تهیه کنید از تمام خریدهایی که در طول ماه گذشته انجام داده‌اید. هر چه را خریدید بنویسید. حال بهتر می‌توانید قضاوت کنید که کدام دسته از خریدهایتان ضروری بوده و کدام ضروری نبوده و شما تحت تاثیر تبلیغات آنها را خریده‌اید. از این به بعد هرگاه که خواستید خرید کنید، قبل از هر چیزی از خودتان بپرسید که این خرید قرار است چه نیازی را برطرف کند و آیا این نیاز ضروری است یا قابل اجتناب.

فراموش نکنید که اقتصادی زندگی کردن یک تصمیم است که مانند دیگر تصمیم‌ها در ابتدا دشوار به نظر می‌رسد، اما با به‌کارگیری چند دستورالعمل ساده به این نحوه زندگی عادت خواهید کرد و امری که در ابتدا دشوار به نظر می‌رسید برای شما کاملا طبیعی می‌شود.

منبع : دنیای اقتصاد

۱۰جمله از ۱۰ شخصیت معروف و ثروتمند

زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند افراد مشهور و پولدار هر یک داستان های جالبی برای خود دارند و خواندن سرگذشت هر یک از آنها می تواند راهگشای خوبی برای آنان که انگیزه موفقیت دارند، باشند. فرقی نمی کند اپرا وینفری باشی یا پیر امیدیار! مهم این است که بخواهی موفق شوی و خسته و درمانده نشوی در این راه سخت، اگر هم شدی دوباره خودت، خودت را شارژ کنی و ادامه راه …

 در این راه البته شنیدن حرف های کسانی که موفق شده اند و درس گرفتن از تجربه آنها چون چشمه آب جوشانی است در بیابان.

 در این گزارش ۱۰ جمله از ۱۰ شخصیت مشهور و پولدار دنیا را عینا برای شما نقل می کنیم :

افراد مشهور و پولدار۱ – اپرا وینفری، مجری، بازیگر و تهیه کننده آمریکایی، ثروت: ۲/۷ میلیارد دلار

شما به آن چیزی می رسید که به آن باور دارید. جایگاهی که امروز دارید، ریشه در باوری دارد که داشته اید.

افراد مشهور و پولدار

۲ – پیر امیدیار، موسس و رئیس ایرانی شرکت eBay ثروت: ۶/۷ میلیارد دلار

آنچه ما هر روز اینجا می گوییم این است که موفقیت ما کاملا بستگی به موفقیت هم گروه ها و موفقیت اجتماع مان دارد.

افراد مشهور و پولدار

۳ – کارل آلبرشت، کارآفرین آلمانی و موسس فروشگاه های زنجیره ای آلدی، ثروت: ۲۵/۴ میلیارد دلار

زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملا در دست بگیرند.

افراد مشهور و پولدار

۴ – موکش آنبانی، تاجر بزرگ هندی و صاحب صنایع ریلاینس ، ثروت: ۲۲/۳ میلیارد دلار

من فکر می کنم باور بنیادین ما این است که برای ما رشد و پیشرفت، روشی برای زندگی است و می بایست همواره در حال رشد و پیشرفت باشیم.

افراد مشهور و پولدار

۵ – مایکل بلومبرگ، یکصد و هشتمین شهردار و صاحب شبکه بورسی نیویورک، ثروت: ۲۲ میلیارد ریال

کار و تلاش سخت مبنای موفقیت در شرکت من بوده است

افراد مشهور و پولدار

۶ – ولید بن طلال آل سعود، شاهزاده سعودی، ثروت: ۱۸ میلیارد دلار

اگر بخواهم کاری را انجام دهم، یا کامل و بی نقص انجام می دهم یا اصلا به سراغش نمی روم.

افراد مشهور و پولدار

۷ – مایکل دل، موسس شرکت کامپیوتری دل کامپیوترز، ثروت: ۱۵/۹ میلیارد دلار

با کنجکاوی و نگاه به فرصت ها با روشی تازه است که ما همیشه راه و مسیر خود در دل را مشخص می کنیم.

افراد مشهور و پولدار

۸ – چارلز کوچ، مدیرعامل شرکت صنایع کوچ، دومین شرکت بزرگ خصوصی در آمریکا ، ثروت: ۲۵ میلیارد دلار

نقش کسب و کار تولید کالاها و خدماتی است که زندگی مردم را بهتر کند. 

افراد مشهور و پولدار

۹ – اندرو کارنگی، صنعتگر آمریکایی-اسکاتلندی، موسس شرکت فولاد کارنگی، ثروت: ۲۹۸/۳ میلیارد دلار

کسی که یک کسب وکار یا اعتبار آن را تمام و کمال برای خود بخواهد، نمی تواند کسب و کاری عالی راه اندازی کند. 

افراد مشهور و پولدار

۱۰ – تونی هسیه، مدیرعامل فعلی فروشگاه آنلاین کفش و لباس زاپوس، ثروت: ۸۴۰ میلیون دلار

 تعریف نهایی موفقیت این است: شما می توانید با از دست دادن همه آنچه دارید، مشکل پیدا نکنید. شادی ها بر مبنای عوامل بیرونی نیستند.

منبع : بیتوته

۱۲ نکته برای فکر کردن مانند افراد موفق

استیو جابز، لری پیچ، بیل گیتس و… همه اینها افراد موفق و هوشمند در دنیای فناوری به حساب می آیند. تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که این افراد چگونه فکر کرده اند و چطور توانسته اند به موفقیت شان برسند؟

شاید شما هم جزو کسانی باشید که علاقمند هستند پا به درون این دنیای بزرگ برای رقابت و پیشرفت بگذارید. اگر چنین است بد نیست با ۱۲ فرمول مهم برای پیشرفت در این مسیر آشنا شوید.

برای فکر کردن وقت بگذارید: 
اگر می خواهید بهتر فکر کنید باید روی آن کار کنید و وقت بگذارید. باید در هفته یک زمان مشخص برای فکر کردن داشته باشید. اکثر افراد موفق و مدیران خوب بخشی از زمان شان را به فکر کردن اختصاص می دهند. برای مثال آقای دن کتی هر دو هفته یک بار، یک زمان نیم روز را به فکر کردن اختصاص میدهد و هر ماه یک روز کامل را به این کار اختصاص می دهد. همچنین او هر سال هم دو یا سه روز را به صورت کامل به فکر کردن اختصاص می دهد.

انرژی تان را در جای درست مصرف کنید: 
از قانون ۸۰/۲۰ استفاده کنید. باید هشتاد درصد از انرژی تان را روی ۲۰ درصد کارهای مهم تر صرف کنید. فراموش نکنید که شما نمی توانید به همه چیز و همه کار برسید و مهم این است که درست انتخاب کنید.
مهم ترین کارها و اهداف را در زندگی تان مشخص کنید و هشتاد درصد از وقت و انرژی تان را به آن اختصاص دهید.

افراد باهوش خودشان را در مقابل تفکرات متفاوت قرار می دهند: 
این مهم است که خودتان را در مقابل تفکرات و عقاید مخالف خودتان قرار بدهید. سعی کنید با کسانی ارتباط داشته باشید که تفکرات و ایده های شما را به چالش می کشند و با آنها مخالفت می کنند. این موضوع سبب می شود که اشکلات کار خودتان را بهتر پیدا کنید و تفکر منطقی تری داشته باشید.

ایده داشتن و عمل کردن: تفاوت از زمین تا آسمان 
داشتن فکر خوب و ایده های زیاد شاید سخت نباشد. اما تمام آنها زمانی ارزش دارند که به آنها عمل کنید. رویا پردازی به تنهایی ارزش زیادی ندارد و کار شما وقتی ارزشمند است که به آنها عمل کنید. در طرف دیگر باید بدانید که هر ایده ای طول عمر خودش را دارد. اگر دیر برای اجرایش بجنبید ممکن است تاریخ مصرف اش گذشته باشد.

ایده های خام نیاز به پخته شدن دارند: 
هیچ وقت دنبال ایده ای که ناگهانی به ذهن تان رسیده، نروید. کمی زمان بگذارید و روی آن فکر کنید. بسیاری از ایده های ناگهانی که در ابتدا طلایی به نظر میرسند، با ساعاتی تفکر به نظر خنده دار و غیر منطقی می آیند. هر ایده ای را باید تحت بررسی قرار بدهید و نکات مثبت و منفی اش را بررسی کنید. اگر در نهایت نتیجه مثبت بود آن وقت می توانید دنبالش بروید.

افراد باهوش با افراد باهوش می چرخند! 
اگر می خواهید خوب فکر کنید سعی کنید در ارتباطات اجتماعی تان با افرادی زندگی کنید و سروکار داشته باشید که آنها هم خوب فکر می کنند و انسان های باهوش به شمار می آیند. کمک آنها سبب می شود که شما هم ایده ها و تفکرات بهتری را پرورش بدهید.

این جمله معروف را شنیده اید که «هر انسانی را می توان از روی دوستش شناخت؟» واقعیت این است که اطرافیان روی فکر کردن شما تاثیر می گذارند بنابراین آنها را با دقت انتخاب کنید.

عقاید عمومی را قبول نداشته باشید: 
اگر عموم مردم چیزی را قبول داشته باشند دلیل نمی شود که شما هم آن را قبول کنید. در بسیاری از موارد اکثرا مردم موردی را بدون فکر کردن قبول می کنند چون افراد زیادی آن عقیده را قبول دارند. (که آن هم نتیجه فکر نکردن است) بسیاری از ایده های نو و محصولات با قبول نکردن تفکرات عامه به موفقیت رسیده اند. بنابراین در مورد هر ایده و عقیده ای خودتان فکر کنید و به تفکرات عامه توجه نداشته باشید.

برای اینکه متفاوت فکر کنید کارهای متفاوت انجام بدهید: 
روش های متفاوتی برای انجام کارهایتان امتحان کنید. با افراد جدیدی آشنا شوید و کتاب های مختلفی بخوانید. حتی کتاب هایی که ممکن است به نظرتان خسته کننده بیایند. نکته در اینجا است که خودتان را در برابر جریان ایده ها و تفکرات مختلف قرار بدهید تا یک بعدی فکر نکنید.

ایده های شما همیشه درست نیست: 
نباید این تفکر را داشته باشید که همیشه درست فکر می کنید و کار درست را انجام می دهید. برای نظرات دیگران هم ارزش قایل شوید و سعی کنید از اشتباه هایتان درس بگیرید. همه ما در زندگی مرتکب اشتباه های زیادی می شویم.

برای روزتان برنامه ریزی کنید: 
افراد زیادی برای هر روزشان برنامه ریزی می کنند. اما افراد باهوش برای روز، هفته، ماه و آینده طولانی مدت شان برنامه مشخص دارند. کسی که دارای هدف و برنامه است هیچ کاری را بدون دلیل انجام نمی دهد. آنها حتی در مهمانی و تفریح هم به دنبال یادگیری و نزدیک شدن به هدف هایشان هستند.

«انجام میدهم» و «می توانم» افعال شما هستند 
افراد خلاق خودشان را صرف ایده ها می کنند آنها از سختی کشیدن لذت می برند. از شکست ترسی ندارند و سعی می کنند با دیگر افراد خلاق ارتباط داشته باشند. می توان روی حرف آنها حساب کرد و منفی فکر نمی کنند. از نظر آنها مشکلات به راحتی قابل حل شدن است. هنری فورد جمله مشهوری دارد که می گوید: «انجام دادن هیچ کاری واقعا سخت نیست. اگر آن را به قطعات کوچکتر تقسیم کنی»

افراد خوشبین واقع گرا نیستند: 
اگر ذاتا انسان خوشبینی باشید باید مراقب خودتان باشید. اگر فکر کنید که همه چیز به خوبی و درستی پیش میرود کاملا در اشتباه اید و وقتی متوجه می شوید که اتفاق های جبران ناپذیری افتاده است.

داشتن یک دیدگاه واقع گرا سبب می شود که هر چه سریع تر مشکلات را پیدا کنید و برای رفع آنها بکوشید. برا اینکه انسان واقع گرایی باشید باید ۱-واقعیت ها را قبول کنید ۲-به سختی تلاش کنید ۳-به مزایا و معایب هر چیزی فکر کنید ۴-به بدترین حالت ممکن در هر کاری فکر کنید و برایش برنامه ریزی کنید و نهایت ۵-بر اساس منابع موجود و واقعیت ها فکر کنید و برنامه ریزی کنید.

منبع : نارنجی

چگونه فروشگاه‌ها احساسات ما را دستکاری می‌کنند تا پول بیشتری خرج کنیم

وارد هر فروشگاهی که بشوید، بی‌درنگ انبوهی از علایم بصری، صداها، بوها و چیزهای دیگر به حواس شما هجوم می‌آورند.  تمام این چیزها تنها برای رسیدن به یک هدف انتخاب شده‌اند: کاری کنند که شما بیشتر پول خرج کنید!

این موضوع لزوما مختص فروشگاه‌های خارجی یا فروشندگان محصولات برندهای خاص نیست. چیزی است که حتی در فروشگاه‌های کوچک و بزرگ همین ایران هم به وفور مورد استفاده قرار می‌گیرد. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که از دیدن سایز چرخ دستی‌های فروشگاهی مانند هایپر استار شگفت‌زده شده باشید و فکر کنید چه میزان خریدی می‌تواند این چرخ را پر کند. یا تعجب کنید که چرا در نزدیکی کانترهای پرداخت و درست هنگامی که قصد خارج شدن از فروشگاه را دارید، تنقلات و شیرینی‌های مورد علاقه کودکان در قفسه‌هایی با ارتفاع اندک چیده شده‌اند. احتمالا شما هم دیده‌اید که فروشگاه‌هایی که اجازه پرو لباس‌ها را به مشتریان می‌دهند، معمولا شلوغ‌تر هستند و فروش بیشتری دارند.

فرقی نمی‌کند وارد چه فروشگاهی شوید (از اپل استور گرفته تا وال‌مارت) در هر صورت با حقه‌هایی روبرو می‌شوید که به دقت مهندسی شده‌اند تا خرج کردن پول را برای شما ساده‌تر کنند.  از بوی نارگیل در بخش لباس‌های تابستانی گرفته تا راهروهای بسته‌ای که با خرت‌وپرت‌های بدردنخور پر شده‌اند، همه و همه به گونه‌ای سازماندهی شده‌اند که شما متوجه منظور آن‌ها نشوید.

Walmart

برای ایجاد درکی از این موضوع با دکتر کیت یارو (Kit Yarrow) روانشناس کالاهای مصرفی از دانشگاه گلدن گیت صحبت کرده‌ایم.  او یکی از نویسندگان کتاب «چگونه دوقلوها، تینیجرها و بیست و چند ساله‌ها خرده‌فروشی را متحول می‌کنند» است.

چگونه حس بینایی شما را برای خرج پول بیشتر تحت تاثیر قرار می‌گیرد؟

تعجبی ندارد که نخستین حسی که فروشگاه‌ها به فکر تحریک و بهره‌برداری از آن می‌افتند، حس بینایی است. نکته تعجب‌برانگیز، ایما و اشارات زیرکانه‌ای است که این طرف و آن طرف پنهان شده‌اند تا پول بیشتری را از جیب شما خارج کنند. منظور ما اشارات و نشانه‌هایی سمبولیک است که تاثیری شدید بر تصمیم‌گیری ما درباره خرید کالاها، و مدت زمانی که می‌خواهیم در فروشگاه بمانیم برجای می‌گذارند.

Store1

به عنوان مثال رنگ تاثیر بسیار زیادی بر انتخاب‌های ما در هنگام خرید خواهد داشت. هر رنگی به صورت معمول احساسی را در ما  تحریک کرده یا یادآوری می‌کند. یارو توضیح می‌دهد که:

این رنگ ممکن است رنگ خود محصول باشد یا ترکیبی از رنگ‌هایی که محصول با آن‌ها عرضه می‌شود و تاثیر احساسی زیادی را در ما بر خواهد انگیخت. به هر رنگ عمل یا احساس خاصی نسبت داده می‌شود و مردم غالبا براساس این قوانین رفتار می‌کنند. مثلا رنگ قرمز به صورت معمول رنگی است که با میزان فروش ارتباط دارد، چرا که افراد را تحریک می‌کند کار انجام دهند و به نوعی رنگی تحریک کننده است. اگر لوگوی Target آبی رنگ بود، مردم هیچ‌گاه احساس نمی‌کردند که با مکانی سروکار دارند که قیمت اجناس در آن منطقی است. به نظر من فروشگاه‌هایی که براساس عرضه کالا با قیمت رقابتی و پایین افتتاح می‌شوند باید لوگویی به رنگ قرمز داشته باشند، البته رنگ نارنجی هم بد نیست. اما رنگ سیاه همواره با قیمت‌های بالاتر و کالاهای لوکس مرتبط است.

Target

رنگ‌ها می‌ةوانند همه نوع تاثیری بر روی نحوه خرید ما داشته باشند. مطالعات نشان داده است که پیشخدمت‌هایی که لباس قرمز می‌پوشند، به صورت معمول انعام بیشتری دریافت می‌کنند و رنگ قرمز حتی بر میزان خریدهای آنلاین هم تاثیر می‌گذارد!

البته موضوع تنها رنگ نیست! فروشگاه‌ها حتی ضمیر ناخودآگاه ما را نیز با طراحی یا انسداد مسیرهای حرکت به بازی می‌گیرند. مثلا افراد معمولا به خواروبار فروشی می‌روند تا چیزی ساده مانند یک شیشه شیر تهیه کنند، اما محل شیشه‌های شیر در انتهای فروشگاه است. شما مجبور خواهید بود تمام فروشگاه را طی کنسد و همه کالاها را ببینید تا بتوانید آن یک کالای مورد نیازتان را تهیه کنید. به احتمال بسیار زیاد همین امر باعث خواهد شد که یکی دو قلم جنس دیگر را نیز خریداری کنید.

صاحبان فروشگاه ترجیح می‌دهند که شما در فروشگاه گم شوید تا کالاهای بیشتری را ببینید. برای مثال Ikea را در نظر بگیرید. فروشگاه‌های این برند به گونه‌ای طراحی می‌شوند که مجبور شوید در آن‌ها دور بزنید و مسیر را گم کنید. همین امر باعث می‌شود چیزهایی بیش از آن‌چه نیاز دارید ببینید، و در نتیجه چیزهایی بیش از هدف اولیه‌تان بخرید.

فروشگاه‌هایی نظیر اپل و Ikea حتی می‌خواهدن نوعی «سبک زندگی» را به شما تحمیل کنند.

بیشتر این موضوع به تصویری که شما از یک برند در ذهن دارید برمی‌گردد. هدف این است که شما نوعی احساس خاص داشته باشید. یکی از چیزهایی که به نظر من به خوبی جواب می‌دهد، این است که تم یا سبک زندگی‌ای ساخته می‌شود تا افراد [در فروشگاه] احساس کنند که با این سبک زندگی می‌کنند. این امر باعث می‌شود که آن‌ها به خرید این کالاها راغب شوند. درست به همین دلیل است که Ikea آن اتاق‌ها را در فروشگاه‌هایش می‌سازد. شما برای خرید یک لامپ مراجعه می‌کنید، اما به خرید یک مبل یا کاناپه هم تمایل پیدا می‌کنید.

جالب این‌که این موضوع تنها به کالاهای گرانقیمت محدود نمی‌شود. فروشگاه‌ها در مورد همه چیز این کار را می‌کنند. مثلا کفشی را با یک شلوار جین «ست» می‌کنند. یا قاب محافظ گوشی تلفن که اتفاقا با رنگ لباس کناری ست شده است. آن‌ها می‌خواهند شما خود را در حال استفاده از محصولات آن‌ها تصور کنید، به همین دلیل تمام آن‌ها را به گونه‌ای نمایش می‌دهند که مغز شما به صورت ناخودآگاه این ارتباطات را بیابد.

ایده نهایی این است که فروشگاه‌ها حس بینایی شما را دستکاری می‌کنند تا محصولات بیشتری [که ممکن است خریدارشان باشید] را ببینید و همین‌طور سبکی از زندگی را به نمایش می‌گذارند که شما دوست دارید با آن زندگی کنید. این حقه‌ها معمولا به خوبی کار می‌کنند و تنها راه فرار از این دام دانستن این موضوع است که ذهن شما در حال دستکاری شدن است!

چرا لمس کالاها باعث می‌شود شما بخواهید آن‌ها را بخرید؟

فروشگاه‌هایی که با چنین دقتی طراحی می‌شوند تنها هدف‌شان معطوف کردن چشمان شما به کالاهای پر زرق و برق نیست. آن‌ها می‌خواهند شما را مجبور کنند که کالاها را لمس کنید. چرا؟ چون لمس کردن در بیشتر مواقع باعث خریدن می‌شود.

store2

یارو این‌گونه توضیح می‌دهد:

پاکو آندرهیل (Paco Underhill) روانشناس محیطی درباره فروشگاه‌هایی صحبت کرده است که عمدا مسیرهایی بن‌بست طراحی می‌کنند تا شما را مجبور به توقف کنند. این توقف باعث می‌شود شما ناخودآگاه برخی از کالاها را لمس کنید و این لمس کردن باعث می‌شود تمایل بیشتری به خریدشان داشته باشید. به همین دلیل فروشگاه‌ها ترجیح می‌دهند کالاها را در محلی و به صورتی عرضه کنند که احتمال برداشته شدن و لمس شدن‌شان بیشتر باشد. در نتیجه عرضه در ویترین‌هایی که تنها بخشی از کالاها را نشان می‌دهند، یکی از راه‌حل‌ها خواهد بود. چرا که افراد بیشتر مایل به برداشتن و لمس کالاها می‌شوند. خود من در فروشگاه‌های لباس جین که همه‌چیز مرتب و تاشده و طبقه‌بندی شده است، کمتر احتمال دارد به لباسی دست بزنم، چرا که فکر می‌کنم همه چیز را بهم خواهم ریخت. اما در جایی که به راحتی بتوانم لباس‌ها را در دست بگیرم و امتحان کنم با احتمال بیشتری خرید خواهم کرد.

در واقع هر چه کالا مدت زمان بیشتری در دست شما باشد، احتمال اسن‌که شما آن را بخرید بیشتر خواهد شد. به همین دلیل فروشگاه‌ها به گونه‌ای طراحی می‌شوند که شما دایما [حتی ناخودآگاه] چیزها را بردارید. به همین دلیل انتهای یک راهرو یا ردیف قفسه‌ها را حتی با ظاهری بهم ریخته پر از کالا می‌کنند تا شما مجبور شوید آن‌ها را وارسی کنید! این کار حتی در قفسه‌های تصادفی انجام نمی‌شود! حتی زمانی که یک کالا در قفسه باشد ممکن است توجه شما را بیشتر جلب کند.

چیدمان قفسه‌ها واقعا جالب است۷ و به نسبت بقیه حقه‌ها جدیدتر است. افراد معمولا توجه بیشتری به قسمت‌های میانی ردیف قفسه‌ها دارند. به نظر می‌رسد که سیستم غریزی ما چنین باشد و تحقیقات نشان داده‌اند که احتمال خریده شدن کالاهایی که در قسمت مرکزی ویترین قرار گرفته‌اند، بیشتر است.

اگر تا کنون از فروشگاه‌هایی که بواسطه رفتار کارمندان یا چیدمان قفسه‌ها نتوانسته‌اید به راحتی کالاها را لمس کنید، دست خالی بیرون آمده باشید به یقین می‌دانید که اهمیت لمس محصولات تا چه حد است. که البته این حس لامسه می‌تواند برعلیه ما به کار گرفته شده و باعث شود کالاهایی را که واقعا لازم نداریم بخریم.

چرا یک رایحه مناسب تمایل شما به خرید را بیشتر می‌کند؟

شاید تا کنون به این موضوع توجه نکرده باشید، اما بویی که در هنگام خرید به مشام شما می‌رسد می‌تواند تا حد بسیار زیادی بر انتخاب‌های شما تاثیر بگذارد.

store3

یارو برای این موضوع مثال‌های واضحی دارد:

دامنه نفوذ حس‌های ما از ضمیر هشیار ما فراتر می‌رود. به همین دلیل است که هنگامی که بوی پودر بچه به مشام‌مان می‌رسد ناخودآگاه نسبت به بچه‌ها احساس گرم‌تر و شدیدتری پیدا می‌کنیم و اگر در بخش فروش لوازم نوزادان باشیم، به احتمال زیاد کمی بیشتر پول خرج خواهیم کرد. یا شاید بوی نارگیل به مشام‌مان برسد و بلافاصله هوس رفتن به ساحل به سرمان بزند.

این‌ها مثال‌های واضحی بودند، اما این تحقیق از ژورنال Business Research نشان داده است که بوها و رایحه‌های مختلف پیوند عمیقی با خاطرات ما دارند. اگر فروشگاه‌ها بتوانند روی خاطره درستی دست بگذارند، احتمالا ما تمایل بیشتری برای خرج کردن پول نشان خواهیم داد. بوهایی که در یک فروشگاه استشمام می‌شوند می‌توانند به صورت ناخودآگاه احساس ما را نسبت به کیفیت یک محصول بهتر کنند و اگر به درستی استفاده شوند، در کل تجربه خرید بهتری را برای ما فراهم خواهند کرد.

همان‌طور که Adweek اشاره می‌کند، فروشگاه‌ها حتی ممکن است تا جایی پیش بروند که از سیستم‌های تهویه برای تزریق رایحه‌های موردنظر به داخل فروشگاه استفاده کنند. ایده این‌جا درست مانند تحریک حس بینایی است. آن‌ها می‌خواهند سبکی از زندگی را به شما القا کنند. این حیله با به کار گیری رایحه مناسب در محیط باعث برانگیخته شدن احساساتی می‌شود که منطبق بر سبک زندگی مورد نظر است. اگر این کار به درستی انجام شود، شما به ندرت متوجه آن خواهید شد، تنها ممکن است پول بیشتری خرج کنید!

چگونه موسیقی مناسب باعث می‌شود که محصولات گرانقیمت بهتر به نظر برسند؟

صدایی که در یک فروشگاه می‌شنوید نیز تکمیل کننده تصویری است که فروشگاه قصد القای آن را دارد. بسیاری از فروشگاه‌ها از موسیقی‌های خاصی استفاده می‌کنند. مکان‌هایی که تینجرها را هدف گرفته‌اند معمولا از موسیقی‌های پاپ با صدای بلند استفاده می‌کنند، اما جواهرفروشی‌ها به عنوان مثال به احتمال موسیقی کلاسیک پخش خواهند کرد.

store4

یارو دلیل این امر را این‌گونه توضیح می‌دهد:

من فکر می‌کنم عمده تاثیر موسیقی در خلق یک احساس باشد. بنابراین کاری که فروشگاه‌ها با موسیقی سعی در انجام آن دارند، برانگیختن احساسات است. مثالی که همیشه می‌زنم این است: تماشای یک فیلم بدون هیچ موسیقی را تصور کنید. اصلا جالب نخواهد بود. من خودم هر از گاه برنامه‌هایی را بدون صدا تماشا می کنم و احساس می‌کنم که خیلی بی‌خود است. موزیک احساسات را بر می‌انگیزد و این درست همان چیزی است که فروشگاه‌ها می خواهند. آن‌ها می‌خواهند شما چیزهایی را احساس کنید، نه این‌که به آن‌ها فکر کنید!

البته مطمئنا در برخی موارد از این هم فراتر می‌روند. تحقیقی در ژورنال تحقیقات علمی اروپا نشان داده است که موسیقی با صدای بلند باعث خواهد شد که مردم در فروشگاه سریع‌تر حرکت کنند، اما موسیقی ملایم‌تر و آرام‌تر باعث می‌شود آن‌ها مدت بییشتری در فروشگاه بمانند. موسیقی پاپ با ریتم آرام باعث می‌شود تمایل به خریدهای ناگهانی بیشتر شود و تاثیر این ریتم حتی ممکن است به اندازه‌ای روی حالت روحی شما تاثیر بگذارد که به تغییر انتخاب‌های شما در هنگام خرید منجر شود!

اگرچه موسیقی می‌تواند تاثیرات فراوانی بر روی شما داشته باشد، اما هدف اصلی از بکار بردن آن در فروشگاه‌ها به این بستگی دارد که فروشندگان از شما چه انتظاری دارند. گاهی می‌خواهند که از مکانی (مثلا یک فست‌فود) به سرعت بگذرید، اما گاهی هم دوست دارند که مدت بیشتری در فروشگاه بمانید. اثر جانبی این مکث طولانی خرج کردن پول بیشتر است، البته به شرطی که موسیقی بتواند روی احساسات درستی انگشت بگذارد.


گرچه به سختی خواهید توانست از این حقه‌ها و ترفندها بگریزید، اما هدف از بیان آن‌ها این بود که حداقل بدانید چگونه کار می‌کنند و چگونه بر انتخاب‌های شما اثر خواهند گذاشت. هدف اصلی یک فروشگاه وادار کردن شما به خرج پول است. یکی از بهترین ترفندهایی که در ابن زمینه به کار برده می‌شود فراهم کردن شرایط آرامش برای شما و نشان دادن یک سبک زندگی خواستنی به شما است. سبکی که ملزوماتش در همان فروشگاه در دسترس شما قرار گرفته است. وقتی بدانید که این ترفندها چگونه کار می‌کنند، پیش‌گیری از تصمیم‌های نادرست در هنگام خرید ساده‌تر خواهد بود.

فروشگاه‌ها همواره در جست‌وجوی راه‌های جدیدی برای فروش محصولات‌شان به شما هستند. این موضوع همیشه بد نیست، اما این حقه‌های زیرکانه که ذهن و روان ما را هدف می‌گیرند ارزش توجه را دارند. اگر آن‌ها را بشناسید، می‌توانید برای فرار از تاثیرات آن‌ها تلاش کنید.

۳۰ باور که شما را فقیر می کند

گاهی وقت ها، یک باور می تواند برای یک نفر زندگی بخش باشد و برای یکی دیگر، نابود کننده زندگی. از اول تا آخر این فهرست را بخوانید و ببینید آیا با هیچ یک از این باورها احساس نزدیکی می کنید یا نه.

«یکی از دلایلی که خیلی از مردم پول ندارند این است که مدام دارند بی سر و صدا یا آشکارا، آن را محکوم می کنند.»
باور افراد درباره پول، نقشی به مراتب بزرگتر از آنچه که اکثرشان تصور می کنند، در سطح ثروت و لذت و رضایتشان از آن ثروت، بازی می کند.
در واقع، بیشتر مردم تصور نمی کنند که باورهایشان در موفقیت مالی یا عدم آن، نقش داشته باشند، بیشتر مردم هرگز در مورد باورهایشان فکر هم نمی کنند. ما فقط طبق باورهایمان اقدام می کنیم.
در این مقاله، چندین باور واقعی درباره پول را از افراد حقیقی شرکت کننده در کارگاه ها و کلاس های واقعی، ارایه می دهم.
این باورها، جریان پول را به درون زندگی های بی شماری قطع می کنند – یا آن را به جریانی باریک و بسیار ناچیز، کاهش می دهند. بعضی از این باورها برایتان آشنا هستند و بعضی دیگر آنقدر خاص و استثنایی اند که عجیب و غیرعادی به نظر می رسند.
گاهی وقت ها، یک باور می تواند برای یک نفر زندگی بخش باشد و برای یکی دیگر، نابود کننده زندگی. از اول تا آخر این فهرست را بخوانید و ببینید آیا با هیچ یک از این باورها احساس نزدیکی می کنید یا نه.

۱ – پول، منشا همه بدی ها و پلیدی هاست.

۲ – اگر آدم موفقی باشم، مردم از من متنفر می شوند.

۳ – اگر یک میلیون به دست آورم، ممکن است آن را از دست بدهم و بعد، احساس حماقت کنم و برای همیشه از خودم بیزار شوم.

۴ – اگر خیلی بیشتر از حد نیازم پول به دست آورم، افراد زیادی مجبورند بدون پول سر کنند.

۵ – کمتر به دست آوردن پول، بهتر از این است که مسوول رنج و سختی فرد دیگری باشم.

۶ – اگر پول زیادی به دست آورم، به پدرم، که هرگز پول زیادی کسب نکرد، خیانت خواهم کرد.

۷ – ثروتمندان، ثروتمندتر می شوند.

۸ – فقرا، فقیرتر می شوند.

۹ – رابطه برقرار کردن با پول، سخت است.

۱۰ – پول درآوردن، سخت است.

۱۱ – برای پول پس انداز کردن باید از خیلی چیزها صرفنظر کرد و بدون خیلی چیزها گذران کرد.

۱۲ – نمی توانم هم پول داشته باشم و هم وقتِ آزاد.

۱۳ – پول، معنویت را از بین می برد.

۱۴ – باید خیلی کارهایی را که دوست نداری، انجام دهی تا پولدار شوی.

۱۵ – من پول کافی برای قسمت کردن یا بخشیدن ندارم.

۱۶ – قبول کردن پول، مرا مقید می کند.

۱۷ – بهتر است کمتر از حقم پول به دست آورم و از شرایط سخت رها شوم.

۱۸ – برای اینکه فرد با ارزشی باشم باید در ازای پول کمتر، بیشتر از دیگران کار کنم.

۱۹ – پول داشتن، مانع خوشحال بودن و شادمانی انسان است.

۲۰ – پول، فساد در پی دارد.

۲۱ – هرگز پول کافی نخواهم داشت.

۲۲ – بهترین کار این است که فقط پول کافی برای گذرانِ زندگی بخواهم.

۲۳ – همان قدر پول به دست می آوریم که مستحقش هستیم و حقمان است.

۲۴ – کار درست این است که نسبت به هر یک ریال پولمان، هوشیار باشیم.

۲۵ – اگر زن باهوش و زرنگی بودید، تا الان برای خودتان امکانات یک زندگی راحت را فراهم می کردید.

۲۶ – اگر انسان باهوش و زیرکی بودید، تا الان با یک مرد ثروتمند ازدواج کرده بودید.

۲۷ – من همیشه اجاره نشین هستم؛ صاحبخانه شدن غیرممکن است.

۲۸ – هرگز نمی خواهم دیگران بدانند خیلی پول دارم، زیرا مردم با افراد ثروتمند، خوب رفتار نمی کنند.

۲۹ – اگر خیلی پول درآورم، مردم فکر می کنند شیاد و کلاهبردارم.

۳۰ – فرد دیگری درون من است که همه پول هایم را خرج می کند.
اگر با هر یک از این باورها احساس نزدیکی می کنید، یکی یکی شان را مورد بررسی قرار دهید و به این سه سوال مربوط به هر باور، پاسخ دهید.
چرا به این باور اعتقاد دارم؟ آیا درست است؟ اگر به چنین باوری معتقد نبودم، ممکن بود نگران چه پیشامدی باشم؟
با پاسخ دادن به این سه سوال معنی دار درباره هر باور، می توانید آن باور را از ذهنتان بیرون کنید و رها شوید تا به دنبال علایق و خواسته هایتان بروید. همچنین، آزاد خواهید بود تا هم ببخشید و هم دریافت کنید. همین الان دست به کار شوید و بی وقفه روی این باورها کار کنید.

چکیده ای از سخنان افراد ثروتمند

در این مقاله سعی شده است گزیده ای از سخنان افرادی موفق و ثروتمند آورده شود. این سخنان را شاید همه ما صدها بار شنیده باشیم منتها واقعا به چند نکته از این نکات عمل نموده ایم!!!


۱-هیچ گاه بیش از آن چه احتیاج دارید خریداری نکنید.

۲-شما همان هستید که هستید نه آنچه دارید.

۳-همواره به این فکر کنید که چگونه می توانید با اقتصادی اندیشیدن از زندگی لذت ببرید.

۴-سعی نکنید با اموال خود به دیگران فخر بفروشید.تنها از چیزهایی که دارید خودتان لذت ببرید.

۵-از وام های بانکی دوری کنید و روی خودتان سرمایه گذاری کنید و همواره به یاد داشته باشید«پول انسانها را خلق نمی کند، بلکه انسان ها هستند که پول را خلق می کنند»

۶-به دنبال داشتن یا پوشیدن برند ها نباشید،بلکه ان چه را که در ان احساس راحتی می کنید خریداری کنید.

۷-پول های خود راروی چیزهای غیر ضروری خرج نکنید،بلکه روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که واقعا به آنها احتیاج دارید.

۸-شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.

۹-زندگی را به سادگی خودتان زندگی کنید.

۱۰- همواره پول خردهای خود را جمع کنید زیرا همین پولها آینده اقتصادی شما را می سازند.