پروردگار عالم برای زنان از نظر شخصیت انسانی و دینی همان را قائل است که برای مردان قائل است. پاداش زنان را در بهشت در صورت دارا بودن ایمان و عمل صالح با مردان یکسان میداند از زنان با عظمتی چون آسیه مادر موسی و مریم کبری با اسم و رسم، و از حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با اوصاف و زنان اهل ایمان تجلیل کرده است،در هر بخشی که (المسلمین) فرموده، بلافاصله (و المسلمات) فرموده یا هرجا (المؤمنین) فرموده بلافاصله (المؤمنات) فرموده است. حجاب حجاب در آیات و روایات مسأله حجاب، در صریح آیات قرآن مطرح است. آیات صریح درباره حکم حجاب در سوره مبارکه نور و احزاب و آیاتی که از الفاظ و واژگانش که به طور کنایه ذکر شده حد حجاب استفاده میشود و همچنین در متن روایات هم مطالب ارزندهای بیان گردیده است. پروردگار عالم برای زنان از نظر شخصیت انسانی و دینی همان را قائل است که برای مردان قائل است. پاداش زنان را در بهشت در صورت دارا بودن ایمان و عمل صالح با مردان یکسان میداند از زنان با عظمتی چون آسیه مادر موسی و مریم کبری با اسم و رسم، و از حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با اوصاف و زنان اهل ایمان تجلیل کرده است، در هر بخشی که (المسلمین) فرموده، بلافاصله (و المسلمات) فرموده یا هر جا (المؤمنین) فرموده بلافاصله (المؤمنات) فرموده است. زنانی که اهل ایمان و عمل صالح میباشند در پیشگاه پروردگار از درجات بالایی برخوردارند. «من عمل صالحا من ذکر أو انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاةً طیبةً و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون» در این آیه زنان اهل ایمان و عمل صالح را با مردان از نظر حیات طیبه و پاداش بهشت کاملا یکسان دانسته و کمترین فرقی بین مردان و زنان در زمینه ایمان و عمل صالح نگذاشته است. در سوره احزاب آیهای از آیات صریح در حجاب است که کنایه ندارد «یا أیها النبی» ، خطاب مستقیماً به پیغمبر است، نمیگوید «قل» تو برای دیگران بگو، پیغمبر را واسطه قرار نداده است.در باب حجاب خود پروردگار مستقیم وارد شده است. در باب توبه به آن با عظمت، گاهی پیغمبر را واسطه قرار داده است : «قل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لاتقنطوا من رحمة الله» به گناهکاران بگو ناامید نباشید بیایید درست توبه کنید من شما را قبول میکنم. اما در آیه حجاب خطاب مستقیما از خود حضرت حق میباشد رودربایستی هم با هیچکس ندارد که حالا بگوید پیغمبر من است، عزیزترین مخلوقم میباشد و در زمینه حجاب دختران و زنانش چیزی به او نگویم مبادا دلگیر شود، میفرماید: «یا أیها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن جلابیبهن ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما» ای پیغمبر گرامی به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که خویشتن را به چادر بپوشانند که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان آزار نکشند بسیار نزدیکتر است و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. برداشتهایی از حجاب برداشت اول : «جلابیبهن» یک لغت عربی و جمع است که جلباب مفردش میشود. کتابهای لغت، جلباب را اینگونه معنی کردهاند: پوشش گشاد پوشاننده سراپای بدن. شما از جلباب روسری و مانتو میفهمید. عرب به پارچه گشادی که وقتی زن سر میکند بدن را میپوشاند، حجم بدن و زیبایی بدن پنهان میشود، قد و قامت به درستی از زیر این پارچه پیدا نیست، و تمام بدن را فرا میگیرد را جلباب میگوید. به زنان امت بگو، به دخترانت بگو، به زنان خودت هم بگو. مستقیم به تو دارم خطاب میکنم، خودم وارد مسأله حجاب شدهام که به تو دارم خطاب میکنم : «یا أیها النبی» به همه این زنان بگو «یدنین علیهن من جلابیبهن» یعنی همه وجودشان نه فقط سرشان را «علیهن من جلابیبهن» این پارچه گشاد پوشاننده را «علیهن» نه «علی راسهن» به سراسر بدن بپوشانند. «ذلک أدنی أن یعرفن» این پوشش گشاد نزدیکتر به این حقیقت است که هر مردی و جوانی، زنی را با این پوشش کامل بدنی ببیند. به نظر آن مرد این زن پاکدامنی است «فلا یؤذین» متلک به او گفته نمیشود، از او دعوت به گناه نمیشود، از او دعوت به برقرارکردن ارتباط نامشروع نمیشود. خدا، خدای عالم به همه چیز است؟ برای این که در جامعه متلکگویی نباشد، برای این که در جامعه مردان بی تقوا زبان درازی به زنان نکنند. اگر این پوشش باشد مورد این آزارها قرار نمیگیرند «و کان الله غفورا رحیما» اگر بعضی از این خانمها قبلا در معرض دید مردان بودهاند حالا به این آیه عمل کنند، خودشان را بپوشانند من غفورم، گذشته آنها را میبخشم و رحیمم به آنها مهربان میشوم. برداشت دوم : آیا در قرآن فقط این پوشش گشاد و پنهان کننده بدن و زیبایی زن مطرح است؟ نه، غیر از این پوشش یک پوشش دیگر هم در قرآن مطرح است که خداوند از آن پوشش تعبیر به خُمر کرده است. خُمر یعنی همین مقنعههایی که در مکه زنان مراکشی سرشان میباشد که کاملا مو و حجم سر را تا روی سینه میپوشاند. فقط یک مقدار گردی صورت پیداست، دیگر موی زن، گردن، سینه و گوشواره پیدا نیست. این را هم قرآن با امر واجب استعمال کرده است که زیر پوشش داشته باشند، مبادا یک وقت باد پاییزی سنگین است و چادرشان را رد کرد باز هم چشمها، زیباییها و زینتهای زن مسلمان را نبینند. بنابر این دو پوشش در قرآن مطرح است که هر دو باید باشد. یکی جلباب است و دیگر خُمر(به ضم) است.اول: «یدنین علیهن من جلابیبهن» امر واجب است. دوم: محرم و نامحرمی را میگوید که زنان با چه کسانی محرمند که در ابتدای آیه سی و یک سوره نور، پوشاننده تا روی سینه را مقنعه میگوید که باید آن پوشش گستردهای باشد. حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) دختر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) وقتی مسجد رفت که حکومت را محاکمه کند به دستور آیه احزاب یک پوشش سرتاسری انداخت که از سر تا نوک پاهایشان را بپوشاند و هم خُمر را بر سر انداخت. و ده إلی بیست نفر از زنهای مدینه را دعوت نمود که در فاصله بین خانه تا مسجد (که شش هفت متر بیش نبود) دور مرا بگیرید که من شناخته نشوم. زینبکبری(سلام الله علیها) هم در بارگاه ابنزیاد به اسرا گفت دور مرا بگیرید که مرا نشناسند و نبینند که ابن زیاد آدم خیلی پررویی بود. اُسرا را که نگاه میکرد سؤال کرد: «من هذه التی انحازت فجلست ناحیة و معها نسائها؟» این خانمی که خودش را پنهان کرده و پیدا نیست کیست؟ کسی جوابش نداد. دوباره سؤال کرد باز هم جوابش را ندادند. دوباره پرسید، خادمی از خدام اهل بیت که زن بود بلند شد و گفت دهانت را ببند. چه قدر میپرسی، این دختر امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، زینب کبری(سلام الله علیها)میباشد که نمیخواهد چشم آلوده تو به او بیفتد.
مستقیم به تو دارم خطاب میکنم، خودم وارد مسأله حجاب شدهام که به تو دارم خطاب میکنم : «یا أیها النبی» به همه این زنان بگو «یدنین علیهن من جلابیبهن» یعنی همه وجودشان نه فقط سرشان را «علیهن من جلابیبهن» این پارچه گشاد پوشاننده را «علیهن» نه «علی راسهن» به سراسر بدن بپوشانند. «ذلک أدنی أن یعرفن» این پوشش گشاد نزدیکتر به این حقیقت است که هر مردی و جوانی، زنی را با این پوشش کامل بدنی ببیند
چادر
در سوره احزاب آیهای از آیات صریح در حجاب است که کنایه ندارد «یا أیها النبی» ، خطاب مستقیماً به پیغمبر است، نمیگوید «قل» تو برای دیگران بگو، پیغمبر را واسطه قرار نداده است.در باب حجاب خود پروردگار مستقیم وارد شده است
پوشش بانوان اهل بیت
بخش قرآن تبیان
نسخ در لغت به معنی ازاله، تغییر ،ابطال و تحویل است و در اصطلاح یعنی از بین بردن حکم شرعی سابق با قرار دادن یک حکم شرعی جدید ،به طوری که این دو حکم با هم قابل جمع نباشند. حکم جدید را ناسخ و حکم سابق را منسوخ می گویند. مثل اینکه گفته شود نباید در حال مستی نماز بخوانید. که از آن فهمیده می شود در غیر نماز، مست بودن اشکال ندارد. سپس حکم جدیدی می گوید مستی در هر حال حرام و ممنوع است.
1) منسوخ (حکم اول) حکم شرعی باشد نه عقلی.
2) منسوخ، محدود به زمان معیّنی نشده باشد، یعنی به صورت حکم دایمی و همیشگی باشد.
3) زمان ناسخ (حکم دوم) متأخر از زمان منسوخ باشد.
4) میان حکم اول و دوم تعارض کلی و تام برقرار باشد به گونه ای که امکان جمع میان هر دو حکم نباشد.
5) تشریع ناسخ از سوی شارع صورت گرفته باشد.
همین حساسیت در مورد شناخت ناسخ و منسوخ در عصر ما هم موجب اختلاف علماء در این مسئله شده است. برخی تعداد آیات منسوخ را زیاد می دانند. مثلا سیوطی معتقد است 21 نسخ در قرآن صورت گرفته است و برخی مثل آیه الله خویی نسخ را فقط یک مورد می دانند که آن هم نسخ در آیه ی نجواست
نسخ یکی از موضوعاتی است که پیرامون آن شبهات زیادی مطرح می شود. چرا خداوند حکم خود را عوض می کند؟ مگر خدا از اول خوب و بدی یک حکم را نمی داند یا چیزی را فراموش می کند؟ چرا آیه ای که نسخ شده در قرآن باقی مانده و ذکر می شود؟ آیات منسوخه چه استفاده ای دارند؟ و...
گفتنی است نسخ به دلایل مختلفی اتفاق می افتد گاهی برای آماده کردن مردم برای تشریع حکمی که تحمل آن برای مردم با وضعیت فعلی سخت است. مثل نسخ حکمی که مردم را مکلف کرده بود در حالت مستی نماز نخوانند تا مردم کم کم به ترک شرابخواری روی بیاورند و سپس حکم می کند که شرابخواری در هر حالتی ممنوع است.
گاهی نسخ نوعی تخفیف در حکم به دنبال دارد تا مردم لطف الهی را بهتر درک کنند و شکرگذار باشند. مثل نسخ حرمت زناشویی در شبهای ماه رمضان . (178، بقره)
یا مثل نسخ حکمی که برای آزمایش موقت مردم و فهماندن چیزهایی به مردم برای مدتی موقت و عبرت آیندگان اتفاق می افتد. اشاره به نسخ در حکم صدقه دادن برای دیدار پیامبر، البته اینها دلایلی است که به نظر ما می رسد و الله اعلم.
چه بسا یک نسخ از چندین حکمت و فایده برخوردار باشد و چه بسا آیندگان بتوانند از همین نسخ ها علومی را استخراج نماید که در حیطه ی تربیت ،فرهنگ، سیاست اسلامی و... راهگشا باشد. اما در توضیح دلایل نسخ باید دقت کرد که گاهی دلایلی که ما برای دفاع در مقابل شبهات نسخ می آوریم بیشتر مضر است تا مفید. مثلا گاهی در دفاع از نسخ می گوییم نسخ به این دلیل اتفاق می افتاده که مصلحت یک حکم به پایان رسیده و تکامل جامعه، حکمی جدید را طلب می کرده است.
اگر این دلیل را بپذیریم باید اذعان کنیم که چون جامعه همیشه به لحاظ های مختلف در حال تکامل است پس هنوز هم به نسخ های جدید نیاز است. اگر در یک زمان کوتاه، تغییر و تحولات یک جامعه ی کوچک (جامعه مسلمانان در صدر اسلام) موجب چندین نسخ در قرآن شده است، تکلیف مسلمانان بعد از پیامبر تا کنون که شاهد تغییر و تحولات زیادی در همه سطوح جامعه بوده اند، چیست؟ آیا چنین دینی فقط متعلق به مردم صدر اسلام نیست؟
اگر قرآن کتابی جامع است و اگر این دین برای تمام جوامع و تمام زمانهاست، نمی توان گفت تغییر و تحولات و نیازهای جامعه ی پیامبر، موجب نسخ ها شده است. بلکه این نسخها اهدافی بزرگ و حکمتهایی بزرگتر از اینها دارند و لازم است درباره ی آنها بیشتر تامل نمود. این نسخها پیشینه ی برخی از احکام الهی را به ما نشان می دهند تا چیزهای زیادی از آن دریابیم.
نیز برخی افراد اشکال می گیرند که چرا حکمی که نسخ شده در قرآن نوشته و تلاوت می شود فایده ی این احکام چیست؟ این اشکال برخاسته از نوعی سطحی نگری است. وقتی ناسخ و منسوخ کنار هم ذکر شوند هم معنا و مقصود آیات بهتر درک می شود هم اطلاعات مفیدی در زمینه های مختلف راجع به جامعه ی صدر اسلام به دست می آید.
شناخت ناسخ و منسوخ نیاز به علم زیادی دارد و هر کسی نمی تواند ناسخ و منسوخ را از هم باز شناسد. امام صادق (علیه السلام) به یکی از فقیهان کوفه فرمود: «تو را فقیه مردم عراق می گویند؟» گفت: آری فرمود: «در فقاهت خود از کدام منبع بهره می گیری؟» گفت: از قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله)! فرمود: «آیا از کتاب خدا به درستی شناخت داری و آیا ناسخ را کاملا از منسوخ جدا می سازی؟» گفت: آری ! فرمود: «علم گسترده ای ادعا کرده ای، چیزی را که خداوند تنها نزد شایستگان قرار داده است» (تفسیر صافی، مقدمه دوم، ج 1، ص 13.)
گفتنی است نسخ به دلایل مختلفی اتفاق می افتد گاهی برای آماده کردن مردم برای تشریع حکمی که تحمل آن برای مردم با وضعیت فعلی سخت است. مثل نسخ حکمی که مردم را مکلف کرده بود در حالت مستی نماز نخوانند تا مردم کم کم به ترک شرابخواری روی بیاورند و سپس حکم می کند که شرابخواری در هر حالتی ممنوع است
ابوعبدالرحمان سلمی گوید که امیرمۆمنان (علیه السلام) با یکی از قاضیان کوفه روبروشد از او پرسید: «آیا آیات ناسخه را جدا از آیات منسوخه می شناسی؟» آن قاضی گفت: نه! آن گاه حضرت فرمود: «در این صورت هم خود را نابود کرده و هم دیگران را نابود ساخته ای»تفسیر عیاشی، ج 1، ص 12، شماره 9.
همین حساسیت در مورد شناخت ناسخ و منسوخ در عصر ما هم موجب اختلاف علماء در این مسئله شده است. برخی تعداد آیات منسوخ را زیاد می دانند. مثلا سیوطی معتقد است 21 نسخ در قرآن صورت گرفته است و برخی مثل آیه الله خویی نسخ را فقط یک مورد می دانند که آن هم نسخ در آیه ی نجواست. (مولایینیا، عزتالله، نسخ در قرآن، ص 420، تهران نشر رایزن، 1378)
علامة طباطبایی ، معتقد است تنها 5 مورد نسخ در قرآن واقع شده است که عبارتند از :
آیة عفو و بخشش : در آیه 109 سورة بقره ، به گذشت از اهل کتاب در آغاز هجرت دستور داده می شود ، آیة 29 سورة توبه که امر به قتال با آن دسته از اهل کتاب که ایمان نمی آورند و ... می کند این آیه را نسخ کرده است.
آیة نسخ حرمت زناشویی در شب های ماه رمضان و جایز شدن این امر ،که مفاد آیة 178 سورة بقره است. نسخ حکم جزای فاحشه ( یعنی نسخ حبس فاحشه در خانه به جلد و رجم): آیة 2 سورة نور ،آیه 15 سوره نساء را نسخ کرده است .آیة توارث از طریق ایمان : که آیه 6 سورة احزاب ، آیة 7 سورة انفال را نسخ کرد. آیة نجوا : که آیه 125 سورة مجادله با آیة بعدی همین سوره نسخ شد. (علوم قرآنی ، آیت الله محمد هادی معرفت ، ص 248 )
این اختلافات مربوط به اختلاف در شرایط نسخ می شود برخی در شرایط نسخ سختگیریهای بیشتری قائل می شوند لذا آیات محدودتری در تعریف و شرایط آنها می گنجد و برخی شرایط کمتری قائلند که آیات بیشتری را در بر می گیرد.
انسیه نوش آبادی
بخش قرآن تبیان