گل دانلود

کسب درآمد دانلود فیلم جدید دانلود آهنگ های جدید جوک آشپزی خدا دختر خبر رقص روزنامه خبر پیروزی خبر استقلال دانلود نرم افزار آندروید آیفون آیپد دانلود آهنگ – دانلود فیلم دانلود نرم افزار –دانلود عکس – دانلود بازی – دانلود برنامه

گل دانلود

کسب درآمد دانلود فیلم جدید دانلود آهنگ های جدید جوک آشپزی خدا دختر خبر رقص روزنامه خبر پیروزی خبر استقلال دانلود نرم افزار آندروید آیفون آیپد دانلود آهنگ – دانلود فیلم دانلود نرم افزار –دانلود عکس – دانلود بازی – دانلود برنامه

گفت و گوی مفصل با پرافتخارترین مرد فوتبال ایران در آسیا/منصورپورحیدری از گذشته تا امروز

گفت و گوی مفصل با پرافتخارترین مرد فوتبال ایران در آسیا/منصورپورحیدری از گذشته تا امروز

پرافتخار ترین مربی حال حاضر فوتبال ایران در رقابت های آسیا، مردی که به عنوان بازیکن هم یک بار طعم شیرین قهرمانی در آسیا را چشیده است. منصورپورحیدری، او حالا می تواند یگانه مردی در فوتبال ایران باشد که به عنوان بازیکن، مربی و شاید مدیر یکی از بخش های حساس استقلال طعم قهرمانی را می چشد.آیا امیر قلعه نویی منصور را به آرزویش خواهد رساند؟! گفت و گوی بلند بالای منصور از دیروز تا امروز....

حمیدرضا عرب،لابلای یادگاریهای استقلال که اکنون در دسترس ما هستند منصور پورحیدری چون نگین میدرخشد. مردی که در ادوار گوناگون قهرمانی با استقلال را در آسیا تجربه کرده است. منصور پورحیدری میتواند در استقلال چهرهای ماندگار لقب بگیرد. نه از لحاظ رفتاری که هست و تمام کرامات انسانی و معرفتی و اخلاقی را در خود دارد، بلکه از حیث قهرمانی! او یک بار بهعنوان بازیکن جام قهرمانی آسیا را بالای سربرد، دیگر بار بهعنوان مربی و اکنون در قامت یکی از اعضای هیات مدیره یا مدیرفنی میتواند سومین قهرمانیاش با استقلال در آسیا را جشن بگیرد. قهرمانی احتمالی استقلال در فصل جاری لیگ قهرمانان آسیا میتواند تولدی دیگر برای منصور پورحیدری باشد. مردی که اکنون کنار ما است و سعی میکنیم قدرش را بدانیم. از دسته مردانی مانند پورحیدری نه تنها در باشگاه استقلال بلکه در فوتبال ایران به وفور دیده نمیشود. 2 سال مانده به جشن هفتادمین سالگرد ظهورش میتواند برای همیشه در کتاب خاطراتش ثبت بشود؛ سومین قهرمانی با استقلال. شیرین است نه؟! 
***

_ن چند سال می ود با استقلال هستید؟ 
سال 1345 بود که آمدم استقلال. خودتان حساب کنید ببینید چند سال میشود.

_چطور شد به استقلال آمدید؟ منصور پورحیدری را چه کسی کشف کرد؟ 
من در تیمهای پایه استقلال بودم. بعد رفتم دارایی. اشتباه نکنم 3 سال برای دارایی بازی کردم. بعد برگشتم استقلال و دیگر تا وقتی میتوانستم بازی کنم از این تیم نرفتم. وقتی برگشتم رایکوف سرمربی استقلال شده بود.

_استقلال آن زمان که خودتان یکی از محصولات تیم پایهاش بودید توسط چه کسانی ساخته میشد؟ 
مربیهای زیادی آنجا فعالیت کردند اما از همه بهترش آقا مصطفی شرکاء بود. همین اصغر آقای حاجیلو که الان در آکادمی کار میکند محصول تیمهای پایه استقلال بود. بیانیها، نعلچگر و خیلیهای دیگر هم بودند. استقلال بازیکن بزرگ کم از تیمهای پایهاش بیرون نیامده. این اواخر هم که نامهای زیادی بودند. پاشازاده، صادقی، طالبلو، حیدری، آندو و...

_منصور پورحیدری خودش چطور کشف شد؟ 
آن زمان مدارس نقش زیادی در رشد نوجوانها داشتند. من هم خیلی زود ورزش را شروع کردم. در مسابقات آموزشگاههای آن زمان خیلی فعال بودم. یک مربی ورزش داشتیم به نام پورامید که استعدادها را کشف میکرد. یادم میآید آقای عزیزاصلی هم معلم ورزش بود.

_کار استعدادیابی چگونه انجام میشد؟ 
معلمهای ورزش آن زمان سعی میکردند استعدادها را شناسایی کنند اما این طور نبود که مسوولان ورزش به خصوص فوتبال برنامهای برای استعدادیابی نداشته باشند. یک مربی مجارستانی بود به نام سچ. میآمد و مسابقات را میدید. بعد هر بازیکنی که به چشمش میآمد را به باشگاههای آن زمان معرفی میکرد. البته من را آقای پورامید کشف کرد.

_پورامید زنده است؟ 
نه، فوت شدند. خدابیامرزدش. مثل پورامید زیاد داشتیم. مردان فعال. مردان و زنانی که با جان و دل برای جوانها کار میکردند.

_خیلی با حسرت میگویید مردان و زنانی که با جان و دل کار میکردند...
(کمی مکث میکند) نه اینکه الان کار نکنند. مثلا از وقتی این زمینهای خاکی جمع شده کلی استعداد در کوچه و خیابان هرز میرود. این هم تاثیرگذار است. به خودی خود فقط کار کردن ملاک پیدا شدن استعدادها نیست.

_حتما حس کردید که الان خوب کار نمیشود، درست است؟ 
جدی کار نمیشود. ما الان زمین چمنهای مصنوعی را جایگزین زمینهای خاکی کردیم اما ثمرهاش کو؟! نمیگویم زحمت نمیکشند اما به نظرم جدیت آنچنانی در کار نیست. آن زمان همه جدی بودند. سوای امکانات انگیزهشان برای کار کردن خیلی بود. شما فکر میکنید چرا در فوتبال ما کم استعداد پیدا میشود؟ به خاطر همین چیزها است. زمینهای خاکی را برج و پاساژ کردند و جدیت سابق را هم نمیشود دید.

_بچه کجا بودید؟ 
پایینتر از میدان خراسان. آنجا به دنیا آمدم. بعد یواش یواش محل زندگیام عوض شد.

_فرزند چندم خانواده بودید؟ 
من فقط دو برادر دارم و خواهری ندارم که هر دو از من بزرگترند. آنها سالها است در آمریکا زندگی میکنند. اگر یادتان باشد سال گذشته برای دیدن شان به آنجا رفتم و خاطرات زنده شد.

_چرا شما نرفتید؟ 
من اینجا مشغول کار بودم. سرگرمیهای خاص خودم را داشتم. مشغول ورزش بودم. آنها هم رفتند درسشان را ادامه بدهند که خوشبختانه موفق هم بودند.

_و ماندید و حالا به شناسنامه باشگاه استقلال تبدیل شدید!
نه، من شناسنامه باشگاه استقلال نیستم. خیلیهای دیگر جلوتر از من هستند. میترسم اسم کسی را از قلم بیندازم برای همین نام نمیبرم اما خیلیها جلوتر از منصور پورحیدری هستند و زحمات زیادی برای استقلال کشیدند.

_متولد چه ماهی هستید؟ 
من بهمن ماهی هستم. ششم بهمن سال 4231.

_از گذشتهتان لذت میبرید؟ 
خیلی زیاد. حضور در ورزش به خصوص کنار استقلال برایم خیلی لذتبخش بوده. به عقب برگردم همین مسیر را با افتخار انتخاب میکنم.

_از منصور پورحیدری با این همه تجربه در باشگاه استقلال خوب استفاده شده؟ 
فکر میکنم شده. طی همه این سالها من حتی زمانی که مربی دیگر تیمها بودم همکاری با استقلال را قطع نکردم. همیشه مشاوره میدادم و سعی میکردم کاری که درست است را توصیه کنم. من اینجا بازیکن بودم، مربی بودم، سرپرست بودم، مشاور و هیات مدیره هم بودم. البته آخری را هیچ وقت دوست نداشتم. 
 

_هر وقت میخواهند هیات مدیره موقت انتخاب کنند شما نفر اول هستید، بعد برکنارتان میکنند و شما به پست دیگری میروید. 
هیچ وقت دوست نداشتم در پست هیات مدیره کار کنم. میدانید چرا؟! چون هیچ کاری نمیشود کرد. من دوست ندارم علیالسویه و بیتاثیر باشم. در هیات مدیره هیچ کاری نمیشود کرد. باور میکنید بیشتر دوست داشتم برای تیمهای پایه استقلال کار کنم؟ اما هیچ وقت زمینهاش فراهم نبوده. 
 

_زمینه چه؟ 
منظورم پول است. کارکردن نه به آن معنا که خودم لخت شوم بروم وسط زمین و به بچهها آموزش بدهم. از من دیگر گذشته است. دوست داشتم برنامه ریزی کنم. یعنی بودجهای یا درآمدی باشد که برای این بچهها کاری انجام بدهم که بازخوردش بعدها مشخص بشود. یک برنامهریز برای تیمهای پایه اما هیچ وقت موقعیتش ایجاد نشده چون اصولا اداره باشگاهها در ایران سنتی است. شما نگاه کنید ببینید آیا حق باشگاهها را میدهند که بشود برنامه ریزیهای اینطوری انجام داد؟ یک بودجه محدود میآید که باید فقط صرف تیمهای بزرگسالان بشود و باقی ماجرا هیچ!
 

_هیچ وقت حاشیه ساز نبودید. منصور پورحیدری به این دلیل الان از نظر خیلیها شناسنامه باشگاه محسوب میشود که از نظر رفتاری، اخلاقی و منش انسانی با خیلیها متفاوت است. یک شخصیتی دارید که انگار میشود به شما اطمینان کرد برای همین همیشه بودید. 
من آدم قابل اعتمادی بودم. از همان بچگیهایم هم اینطوری بود. یادم میآید کار مربیگریام به خاطر همین زود شروع شد. به من خیلی زود مسوولیت فنی داده شد. در همین استقلال چون پیش زمینهاش را داشتم. خودم هم خوب استفاده کردم از این فضا. 
 

_فکر میکنید چرا قابل اعتماد بودید؟ 
چون همیشه بود و نبودم در باشگاه برایم فرقی نداشته. هر وقت نبودم مثل هواداران آرزوی موفقیت داشتم و سعی کردم به تیم کمک کنم. خصلت من این طوری بوده و تا روزی که زنده باشم ادامه خواهد داشت. 
 

_نخستین مقامی که با استقلال به دست آوردید را یادتان هست؟ 
نه، راستش یادم نیست نخستین جام داخلی که با استقلال گرفتم کی بود. 
 

_برون مرزیها چطور؟ 
خب، آنها یادم هست. سال 1349 قهرمان آسیا شدم. بازیکن استقلال بودم. دفاع راست بازی میکردم. یادش بخیر. نظری هم پست من بود. با او رقابت داشتم. 
 

_با رایکوف؟ 
بله، رایکوف کبیر. این لقبی بود که بعدها به رایکوف دادند. او مربی بزرگی بود.

_30 سالگی از فوتبال کنار کشیدید، چرا؟! 
برمیگشت به استعدادهای فراوانی که آن موقع بودند.

_یعنی الان نیستند؟ 
حتما نیستند که این طوری شده. شما نگاه کنید در لیگ ما هنوز بازیکن 37، 38 ساله دارد با فاصله نسبت به جوانها میدرخشد. این چه معنی میدهد از نظر شما؟

_باید برگردیم به اوایل این مصاحبه. به آنجایی که درباره آموزشگاهها و تیمهای پایه و زمینهای خاکی و حتی جدیتی که شما از آن حرف زدید برمیگردد. 
دقیقا! اگر خوب کار میشد الان کلی جوان داشتیم که یقه پیرمردهای فوتبال را میگرفتند. من نمیگویم استثنا وجود ندارد. در همه جای دنیا داریم. مثلا مالدینی یا زانتی اما اینها استثنا هستند. در ایران هم داریم نمونهاش فرهاد مجیدی اما به طور کلی موفقیت زیادی در ساختن جوانها نبوده. من 30 سالگی از فوتبال رفتم کنار چون پشت سرم بازیکنان خوبی بودند. باید میرفتم کنار. یعنی اگر نمیرفتم ممکن بود سابقهام خراب بشود. 
 

_بازیهای آسیایی تهران را به همین دلیل از دست دادید؟ 
(قدری مکث میکند. میرود به گذشته) رافائل دعوتم کرد اما من نرفتم. نظری پشت سرم بود. هم پستیهای خوب زیاد داشتم. آن زمان ورزش به خصوص فوتبال خیلی پویا بود. 
 

_فاصله فرسنگی فوتبال ایران با تیمهای آسیایی در آن زمان از همین جا نشات می گرفت. 
بله، دقیقا. همینها دلیل فاصله ما با تیمهای آسیایی بود. آن زمان فوتبال ایران از آسیا جدا شده بود. حدود 35، 40 سال پیش. الان اما بیشتر دنبال نتیجهگیری هستیم تا برنامهریزی بلندمدت. 
 

_چه عواملی باعث افت ورزش ایران شد؟ 
جنگ خیلی تاثیر گذاشت. البته الان ورزشهای توپی ما جان گرفتهاند. والیبال و بسکتبال را ببینید. فوتبال هم جهانی شده اما به نظر من میتوانستیم خیلی خیلی جلوتر باشیم. 
 

_دوباره کمی به گذشته فکر کنید؛ کاری به ذهنتان میرسد که در راستای موفقیت استقلال نکرده باشید؟
(مکث طولانی میشود) وا... چی بگم. شاید چیزی که هنوز افسوسش را میخورم بشود در فصل اول لیگ برتر جستوجو کرد. آنجا که من در روز آخر نتوانستم با استقلال قهرمان لیگ بشوم. میتوانستم نخستین قهرمانی لیگ برتر را به نام استقلال سند بزنم اما نشد. بازی با ملوان و آن باخت غیرمنتظره افسوس همیشگی زندگی من است. 
 

_خاطره تلخی بود، البته برای رقیب سنتی تان مثل شربت شیرین. 
بله، فوتبال را آن روز جور دیگری فهمیدم. فهمیدم که میشود در اوج اطمینان و آرامش باز هم باخت. حس کردم که غرور تا چه اندازه در ناکامی تاثیرگذار است. آن روز برای من یک درس بود. البته برای همه ما یک درس شد، برای بازیکنانی که آن زمان بازی میکردند، برای همه ما. فکر میکردیم برندهایم اما آخر بازنده شدیم، آن هم به چه قیمتی، به قیمت از دست رفتن یک جام. 
 

_آن باخت بوی خیانت میداد؟ 
هیچ کس به من خیانت نکرد. این را دوست دارم همه بدانند. من هیچ کس را در آن باخت گناه کار نمیدانم. بچهها فقط مغرور شده بودند. هیچ دلیل دیگری نبود. 
 

_یک بار هم در آسیا پای تصاحب جام قهرمانی، جام را از دست دادید. 
ماجرای آن بازی فرق میکرد. ما سال قبلش قهرمان آسیا شده بودیم. سال 1970 بود. 
 

_نه آقا 1990. 
آهان، درست است. حوالی سال 1370 بود نه 1970. به میلادی سال 1990 میشد که ما قهرمان شدیم. سال بعدش دوباره رفتیم فینال جام باشگاههای آسیا که میتوانستیم قهرمان بشویم اما بدشانسی آوردیم. 
 

_یادتان هست چه شد؟ 
بله، یادم هست. قبل از بازی فینال با الهلال 3، 4 بازیکن مهم تیمم مثل نامجو مطلق و قلعهنویی را از دست دادم. با این حال تیمم در ضربات پنالتی به الهلال باخت. عجب تیم هماهنگی داشتیم. نه اینکه الان استقلال هماهنگ نباشد. منظورم این نیست. آن تیم برای من جور دیگری بود. 
 

_وقتی به 22 سال پیش فکر میکنیم میبینیم سطح آگاهی تیمها از یکدیگر خیلی کمتر از حالا بوده. آن زمان چگونه حریفانتان را آنالیز میکردید؟ نه فیلم آنچنانی بود، نه نرمافزارهای آنالیزی که امروز هست. با آن دامنه ارتباطات خیلی دشوار بود. 
می شد اطلاعاتی درباره تیمهای بزرگی مثل الهلال به دست آورد. آنها شناخته شده و معروف بودند اما همینطور که میگویید بسیار سخت بود. ما تکههایی از فیلم تیم ملیشان را برمیداشتیم و فیلم بازیهایی که از آنها در دست داشتیم بعد روی حرکت بازیکنانشان کار میکردیم. بیشتر روی تواناییهای خودمان تکیه میکردیم. آنقدر توانایی خودمان زیاد بود که نیازی به این جور آنالیزها حس نمیشد. الان اما دنیای فوتبال خیلی با گذشته عوض شده. 
 

_رایکوف یک جام قهرمانی با استقلال آورد اما شما میتوانستید دو جام بیاورید. 
2 بار تا آستانه کسب دومین جام قهرمانی رفتم اما شانس نیاوردم. آن بازی الهلال و بعدها اتفاقاتی که در بازی با آنیانگ کره جنوبی در تهران رخ داد. نمیدانم یادتان هست یا نه؟! در آن بازی باران شدیدی بارید که منجر به قطع بازی شد. زمین ورزشگاه بسیار نامطلوب بود و نمیتوانست آب را از خود رد کند. زمین مثل دریاچه شده بود. ما آن بازی را باختیم. خیلی بدشانس بودیم. یک پنالتی را هم محمد نوازی از دست داد. تیممان نرفت فینال. خیلی دوست داشتم آن سال باخت به الهلال را با یک قهرمانی دیگر برای استقلال جبران کنم اما نشد. 
 

_بازیهای آسیایی استقلال در تهران همیشه با ناکامی همراه شده، باخت به جوبیلو ایواتا هم هیچ وقت از اذهان پاک نمیشود.
یکی از خاطرات تلخ من باخت تیم ناصر در تهران بود. آن سال هم میتوانستیم قهرمان بشویم اما نشد. بدشانسی است دیگر. 
 

_یاد ناصرخان افتادید؟ 
بله، از 17 سالگی با هم بودیم. رابطه من و آن مرحوم مربوط به امروز و دیروز نبود. یک عمر در کنار هم بودیم. سال آخری که ناصر زنده بود هر روز باهم بودیم. سعی میکردم رهایش نکنم. همیشه کنارش بودم. تا آخرین روز کنارش بودم. سعی میکردم محکم باشم و غم عظیمی که بابت از دست دادن یک دوست در دلم بود را بروز ندهم. مدام با ناصر شوخی میکردم. سر به سرش میگذاشتم. (نفس عمیقی میکشد) خدابیامرزدش!
 

_اما شما پرافتخارترین مربی استقلال در عرصه بینالمللی هستید، اگر قهرمانیتان در آسیا در زمان بازیگری را فاکتور بگیریم. 
من برای استقلال کاری نکردم!
 

_الان که مصاحبه شما چاپ میشود استقلال با بوریرام بازی کرده. اطمینان خاصی قبل از این بازی بود که استقلال میبرد. فارغ از نتیجه امیر قلعهنویی را در حدی میبینید که به شما و رایکوف اضافه بشود؟ 
امیر به عنوان بازیکن، جام قهرمانی آسیا را برده و فکر میکنم او هم میتواند مثل رایکوف و من قهرمان آسیا بشود. استقلال الان با کمبودهای مالی روبرو است اما از نظر بازیکن و همین مربی چیزی کم ندارد. امیر تجربه خوبی به دست آورده و ته قلبم میگوید او هم مثل رایکوف و من قهرمان آسیا میشود. 
 

_با اطمینان؟!
بله، با اطمینان. این تیم قهرمان آسیا میشود... 
 

_از زندگی مشترک با همسری که خودش هم ورزشی است، از زندگی کنار فرزندانتان در همه این سالها رضایت دارید؟ 
نصف بیشتر زندگی کنار همسر و خانوادهام نبودم اما صادقانه میخواهم بگویم من در زندگی خیلی شانس داشتم. همسرم یک شانس بزرگ برای من بود. تحمل آن همه فشار و استرسی که من از حیطه کارم به خانه می آوردم خیلی دشوار بود اما او همیشه به من کمک میکرد، با تمام وجودش. 
 

_علی، پسرتان زمانی در تیمهای پایه استقلال بود اما یکدفعه راهش عوض شد. 
علی را خودم آوردم تیمهای پایه استقلال. علی همدوره خسرو حیدری بود. کارش را مرفاوی که آن زمان مربی تیمهای پایه بود میپسندید اما وقتی دانشگاه قبول شد خودم گفتم فوتبال را رها کند. 
 

_چرا؟ 
به حرف و حدیثهایش نمی ارزید. در این فوتبال حرف زیاد است. گفتم برود راحت به زندگی و درسش برسد. 
 

_در تمام دورانی که مربیگری کردید بازیکنی بود که توسط شما به حقش نرسد؟
همیشه سعی کردم حق جوانها را بدهم. در جایگاهی بودم که باید درست تصمیم میگرفتم و خیلی تلاش کردم بهترین و عادلانهترین تصمیمها را بگیرم. من همیشه به جوانگرایی علاقه داشتم. مجتبی جباری نخستین بازیاش را در استقلال زمان مربیگری من انجام داد. 17 سالش بود، قبل از اینکه به سربازی برود. یک بازی حذفی داشتیم. آنجا مجتبی را من وارد ترکیب کردم و بازیاش دادم. 
 

_دیگر؟ 
یا مهدی پاشازاده. او را هم من نخستین بار بازی دادم. مهدی را یادم هست کدام بازی بود. او هم در جام حذفی مقابل ماشینسازی بازیاش دادم. پیروز قربانی هم همینطور. او هم توسط من به ترکیب استقلال راه پیدا کرد. به هر کسی خوب بود دور میدادم. حتی طالبلو هم در بین جوانهایی است که توسط من در تیم بزرگسالان بازی کردند. 
 

_امیر قلعه نویی از این همه تجربه و شناخت شما به نحو احسن استفاده میکند؟ 
خیلی زیاد. من در بیشتر بحثهای فنی استقلال شرکت دارم. کنار امیر و دیگر بچهها هستم. شاهرخ هم هست و باهم سعی میکنیم کار را جلو ببریم. امیر از من استفاده میکند. یکی از خصوصیات قلعهنویی همین گروهی کار کردنش است. شاید همین موجب شده موفق بشود. بیخود کسی را کنارش قرار نمیدهد. کار میخواهد و خودش هم اهل مشورت است. زمان پرویز مظلومی هم من همکاری تنگاتنگی با او داشتم. 
 

_فکر میکنید چند سال دیگر بتوانید با این انرژی کنار استقلال باشید، آن هم در سمتهای گوناگون؟
تا هر وقت عمر کنم اما برایم فرقی نمیکند زیاد نزدیک باشم. از دور هم میشود به استقلال کمک کرد. 
 

_فکر کردن به ناکامی 22 ساله استقلال در لیگ قهرمانان برای استقلالی که سابقه قهرمانی در آسیا را دارد و 4 فینال را دیده آزاردهنده نیست؟ 
22 سال از آخرین قهرمانی ما در آسیا میگذرد و همانطور که گفتم شانس خیلی در قهرمان نشدن استقلال دخیل بوده. فوتبال هم طی 10 سال اخیر پیشرفت شگرفی داشته. فوتبال عوض شده و دیگر مثل گذشته نیست. برای تکرار قهرمانیهای پی در پی در آسیا باید زحمت کشید. کار باید ریشهای باشد. همین تیمهای بزرگ فوتبال ما تکلیف مدیرانشان را نمیدانند. امروز هستند، فردا نیستند. بودجه باشگاهها هم که تعریفی ندارد. اما این دوره را خیلی امیدوارم. 
 

_اگر استقلال این دوره قهرمان بشود شما نخستین کسی هستید که در قامت بازیکن، مربی و یکی از اعضای هیات مدیره یا مدیرفنی توانستید قهرمانی در آسیا را تجربه کنید. این یک امتیاز منحصر به فرد است اگر اسمش را نخواهیم افتخار بنامیم. 
برای دیدن جشن قهرمانی استقلال در آسیا لحظه شماری میکنم. لحظهای که خودم هم بروم آن پایین کنار بچهها و دوباره جام قهرمانی آسیا را لمس کنم. آن روز را میبینم که دوباره جام قهرمانی آسیا را در دست بگیرم. راستش افتخارات شخصی اصلا مهم نیست. مهم این است که استقلال بعد از 22 سال جام قهرمانی بگیرد، مهم این است مردم خوشحال بشوند. فقط همین. 
 

_بزرگترین آرزوی ورزشی تان همین است؟ 
ورزش ایران که سروسامان بگیرد من هم به آرزویم رسیدهام. از این نصفه و نیمه کار کردنها خسته شدهام. این فضا آزارم میدهد. ورزش ما در دنیا میتواند حرفهای زیادی بزند. گفتم که اخیرا ورزشهایی مثل والیبال، بسکتبال و فوتبال جهانی شدهاند. این اما همه پتانسیل ورزش ما نیست. کار پایهای را باید خوب انجام بدهیم. باید به نوجوانها و جوانها بها بدهیم. باید فضای ورزشی بیشتری تعبیه کنیم. خیلی بایدها وجود دارد که متاسفانه رعایت نمیشود. من دوست دارم کار از ریشه درست بشود. آرزوی بزرگ من همین است. 
 

_می شود عکسی از دوران جوانیتان را برای این مصاحبه داشته باشیم؟ 
راستش اینقدر از من عکس بردند و نیاوردهاند که الان دیگر هیچ عکسی ندارم. باید آگهی بزنم برای آن عزیزانی که عکسهای من را بردند برای همین مصاحبهها و پس ندادند. ای کاش برمیگرداندند و همسرم آنها را آلبوم میکرد. متاسفانه دیگر عکسی ندارم. 
 

_در صفحات اجتماعی که برای شما ساخته شده هم عکسی از آن دوران نیست. 
آن صفحات را من خودم درست نکردم. هیچ دسترسی به اینگونه صفحات ندارم. 
 

_تکمله؟!
تا وقتی مردم هستند استقلال هم هست. امیدوارم به آرزویم که دیدن قهرمانی استقلال در آسیا است برسم، هم من و هم همه علاقهمندان به استقلال.
 

انتهای خبر/ قدس آنلاین / کد خبر: 147613