Lets welcome the year which is fresh and new,Lets cherish each moment it beholds, Lets celebrate this blissful New year.
بیا به سالی که جدید و تازست خوشامد بگیم، بیا تک تک لحظه هاشو گرامی بداریم، بیا این سال نوی پربرکت رو جشن بگیریم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
Wishing you all the peace, joy, and love of the season! Season's Greetings!
برای تو تمام صلح ، لذت و عشق این فصل رو آرزو میکنم . تغییر فصل رو بهت تبریک میگم
سال نو مبارک
Happy
new year
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
There is no ideal new year; only the one Christmas you decide to make as a reflection of your values, desires, affections, traditions
Happy
new year
هیچ سال نویی ایدآل نخواهد بود مگر اینکه تو تصمیم بگیری اون رو به بازتابی از ارزش ها، خواسته ها، علاقه ها و قوانین خودت تبدیل کنی.
سال نو مبارک
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هدیه سال نو میتونه خیلی چیزا باشه
میتونه چیز خاصی هم نباشه!
برای تو هر اسباب بازی جدیدی میتونه لذت آور باشه
و برای من
.
.
.
دیدن تو!
new year Gift May Be Many Things
Or It May Be a Few.
For You,The Joy
Is Each New Toy;
For Me;
It's Watching U
با ارزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760ساعت عشق 525600دقیقه برکت 315300ثانیه دوستی سال نو پیشاپیش مبارک
******************************
لحظه ای که سال تحویل میشه ... تنها لحظه ایه که بی منت به من لبخند میزنی ... کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه تا لبخند همیشه مهمون لبای سرخت بمونه... سال نو مبارک گلم
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه آمد آن روز بارانی گفت که آمد روز عید گفت هر لحظه تنها مانده در این شب رویایی گفت که شاید دل عید شده اسیر باز بهار آمد در این خانه ی تنهای ما همه گفتیم عید آمد بوی بهار آمد(ببخشید که کمی گیج شدیم منظور همان عید شما مبارک است)
******************************
آسمان را می خواهم برای عبور ، جاده باریکست .....
.
.
.
ماه را می خواهم برای نور ، راه تاریکست ......
.
.
.
تورو می خواهم برای نظافت ، عید نزدیکست .....
==== امیدوارم سال خوبی داشته باشد ====
******************************
این اس ام اس رو تا 10 روز دیگه نخون
.
.
.
.
.
نرو پایین
.
.
.
.
هی عمو !!!
.
.
.
.
بیخیال شو
.
.
.
.
.
یادت باشه اولین کسی که سال نو رو بهت تبریک گفت من بودم
چهارشنبه سوری نزدیکه.یه وقت نری از رو آتیش بپری.آخه تجربه ثابت کرده اگه جیگر بره رو آتیش کباب میشه.
******************************
به علت نبودن چرت و پرت از هم اکنون سال نو را به شما تبریک عرض مینماییم..
.
.
.
.
.
.
از طرف انجمن بیکاران اس ام اس باز ایران
******************************
نرم نرمک می رسد اینک بهار، خوش بحال روزگار، خوش بحال چشمه ها و دشت ها، خوش بحال دانه ها و سبزه ها، خوش بحال غنچه های نیمه باز
******************************
خواستم برات سبزه عید بفرستم...
گفتم شاید طاقت نیاری و تا عید بخوریش...
این بار می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم
سبزه را با یاد روی سبزه ات
سمنو به یاد شیرینی لبخندت
سایه دانه به رنگ چشم هایت
سرکه با یاد ترشی مهربانیت
سیب با یاد تردیه گونه هایت
سکه با یاد درخشش قلبت
سیر با یاد تندی کلامت
با همه خوبی ها و بدی هایت ... دوستت دارم
******************************
salamat
saadat
siadat
soror
sarvari
sabzi va
saezendegi
haft sine zendegiat bad
omidvaram sale khobi dashte bashid
NOROZ MOBARAK
******************************
Buye baran, buye sabze, buye khak; shakhehaye shoste, baran khorde, pak; asemane abi o abre sepid, barg haye sabze bid; atre narges, raghse bad; naghmeye shoghe prastuhaye shad,khalvate garme kabutarhaye mast,narm narmak miresad inak bahar,khosh behal ruzegar .... "NOROZ" .MOBARAK. HAMID.GHALAKHANI
******************************
بهار بهترین بهانه برای اغاز و اغاز بهترین بهانه برای زیستن
آغاز بهار بر شما مبارک
بهار میاد همه چی رو تازه میکنه.سال،ماه،روزها رو،هوا و طبیعت ولی فقط یه چیزو کهنه میکنه که به همه ی تازگی می ارزه---سال نو مبارک
******************************
میدونم اگه بگم سال نو مبارک حالت از شنیدن این جمله کلیشه ای بهم می خوره. پس سال نو مبارک!
******************************
امروز دو نفر از من آدرس و شماره تورو از من میخاستن منم بهشون دادم یکیشون خوشبختی و اون یکی سعادت
سال 89 میاد سراغت
******************************
مثل ماهی زنده مثل سبزه زیبا مثل سمنو شیرین مثل سمبل خوشبو مثل سیب خوشرنگ و مثل سکه با ارزش باشید
بی تو آرزو میکنم لحظه سال تحویل هیچگاه نرسد
امسال بدون تو نوروز برایم مفهومی ندارد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از ان شما نیست
پس دوستت دارم بهترینم نوروز مبارک
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می اورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نوروز هیچ عیدی برایم ارزشمند تر از حضورتو نیست.
.
.
.
عیدی ما یادت نره
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
لحظه ای که سال تحویل می شه ... تنها لحظه ایه که بی منت به من لبخند می زنی ... کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه تا لبخند همیشه مهمون لبهات بمونه... سال نو مبارک
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
در این نوروز باستانی خیال امدنت را به اغوش خسته می کشم
نوروز مبارک
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
با تو از خاطره ها سرشارم.جشن نوروز تو را کم دارم.سال تحویل دلم می گیرد با تو تا اخر خط بیدارم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بهار امسال بی تو برایم از پاییز غم انگیز تر است
نوروز مبارک
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چه عجیب است رسم روزگار تویی که بهترین بهار را بریم رقم زدی امسال با رفتنت بد ترین نوروز را تجربه میکنم امید وارم شیرینی لحظهایت به اندازه تلخی لحظه هایم زیاد باشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امسال نوروز با تو برایم رنگ و بوی دیگری دارد
عشق من نوروزت مبارک
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شیشه می شکند و زندگی می گذرد.نوروز می اید تابه ما بگوید تنها محبت ماندنی است پس دوستت دارم چه شیشه باشم چه اسیر سرنوشت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
باران عشق همیشه می بارد اما در نوروز قطرههای باران طلایی رنگند.از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس شوی
بزرگترین رنجها از آن کسانی است که رنج نمیکشند .
*
*
*
سالی مملو از رنج و زحمت برات آرزو دارم !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ستاره بختتان بالا
سپیده صبحتان تابناک
سایه عمرتان بلند
ساز زندگیتان کوک
سرزمین دلتان سبز
سال جدید مبارک
بهار،نـیم بهار،ربـع بـهار، بهار را قسمت کردند؛بازارشان سکه شد! دوست عزیز سبز ترین و همیشگی ترین بهار هارا برایت آرزو مندم
*******
نزدیک عیده، توی خونه تکونیه دلت، مارو بیرون نکنی!!!
*******
ز کوی یار می آ ید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی . نوروز مبارک
*******
با
تبریک سال نو
عاقبت زمستان رفت و رو سیاهیش برای ما موند
..
...
....
....
امضا
حاجی فیرو
*******
سایه حق
سلام عشق
سعادت روح
سلامت تن
سرمستی بهار
سکوت دعا
سرور جاودانه
این است هفت سین آریایی
نوروز مبارک
سلامتی
سعادت
سیادت
سرور
سروری
سبزی
سرزندگی
هفت سین سفره زندگیتان باشد.
نوروز ?? مبارک
*******
یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
*******
مثل ماهی زنده
مثل سبزه زیبا
مثل سمنو شیرین
مثل سنبل خوشبو
مثل سیب خوش رنگ
و مثل سکه با ارزش باشید
سال نو مبارک
بهار میاد، با گلهای رنگارنگ
بازم بهار می خواد بیاد
مهمون خونه ها بشه
می خواد یه کاری بکنه
لبها به خنده وا بشه
پروانه ها رو میاره
پر بزنن تو باغچه ها
صورت گل را ببوسن
حرف بزنن با باغچه ها
آدمها رو وا می داره
خونه تکونی بکنن
بلبلا ر ووا می داره
تا نغمه خونی بکنن
به ابر می گه بازم ببار
به روی هر شهر و دیار
بازم شکوفا می کنه
گلها رو توی سبزه زار
بهار میاد با یک سبد
پر از گلای رنگارنگ
روی لبات جا می ذاره
یه خنده ناز و قشنگ
منبع:صدای قاصدک
سعدی - غزلیات
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسدگو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرمست ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این کوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
رودکی سمرقندی
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار زینت و آرایش عجیب
شاید که مرد پیر بدین گه جوان شود
گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب
چرخ بزرگوار یکی لشگری بکرد
لشگرش ابر تیره و باد صبا نقیب
نقاط برق روشن و تندرش طبل زن
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب
آن ابر بین که گرید چون مرد سوگوار
و آن رعد بین که نالد چون عاشق کثیب
خورشید ز ابر تیره دهد روی گاه گاه
چونان حصاریی که گذر دارد از رقیب
یک چند روزگار جهان دردمند بود
به شد که یافت بوی سمن را دوای طیب
باران مشک بوی ببارید نو بنو
وز برف برکشید یکی حله قصیب
گنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت
هر جو یکی که خشک همی بود شد رطیب
لاله میان کشت درخشد همی ز دور
چون پنجه عروس به حنا شده خضیب
بلبل همی بخواند در شاخسار بید
سار از درخت سرو مر او را شده مجیب
صلصل بسر و بن بر با نغمه کهن
بلبل به شاخ گل بر بالحنک غریب
اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد
که اکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب
سالی
نوروز
بیچلچله بیبنفشه میآید،
جنبش ِ سرد ِ برگ ِ نارنج بر آب
بی گردش ِ مُرغانهی رنگین بر آینه
سالی
نوروز
بیگندم ِ سبز و سفره میآید،
بیپیغام ِ خموش ِ ماهی از تُنگ ِ بلور
بیرقص ِ عفیف ِ شعله در مردنگی.
سالی
نوروز
همراه به درکوبی مردانی
سنگینی بار ِ سالهاشان بر دوش:
تا لالهی سوخته به یاد آرد باز
نام ِ ممنوعاش را
وتاقچه گناه
دیگربار
با احساس ِ کتابهای ممنوع
تقدیس شود.
در معبر ِ قتل ِ عام
شمعهای خاطره افروخته خواهد شد.
دروازههای بسته
به ناگاه
فراز خواهدشد
دستان اشتیاق از دریچه ها دراز خواهد شد
لبان فراموشی به خنده باز خواهدشد
وبهار
درمعبری از غریو
تاشهر
خسته
پیش باز خواهدشد
سالی
آری
بی گاهان
نوروز
چنین آغاز خواهدشد
عید نوروز برابر با اول فروردین ماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است.خاستگاه عید نوروز در ایران باستان می باشد و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران عید نوروز را جشن میگیرند.
امروزه زمان برگزاری عید نوروز، در آغاز فصل بهار است. عید نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
زمان عید نوروز
جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز میشود. در دانش ستارهشناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیمکره شمالی زمین به لحظهای گفته میشود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان میرود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده میشود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است.
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود و روز آغاز سال محسوب نمیشود.
پیدایش عید نوروز
عید نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند یادآور می شود که : «آن روز که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».
آداب و رسوم عید نوروز در ایران:
مراسم چهار شنبه سوری قبل از عید نوروز :یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند.
برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه ی سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : " زردی من از تو، سرخی تو از من "، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو و عید نوروز را با آسودگی و شادی آغاز کنند.
تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛
کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زنی " ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است.و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.
خرید لباس برای عید نوروز
از یکی دو ماه به عید نوروز مانده مردم به بازار می روند و لباس عیدشان را می خرند.در گذشته مردم معمولا پارچه هایی را خریداری می کردند که رنگ روشن داشت و معتقد بودند اگر لباس را خودشان بدوزند پارچه آن را روزهای دوشنبه یا جمعه قیچی کنند و نیز معتقد بودند که روز پنج شنبه ساعت سنگین است و لباس مدتی روی دست می ماند تا دوخته شود. روز سه شنبه اگر بریده شود نصیب دزد یا مرده شور خواهد شد و روز چهار شنبه می سوزد وسایل خانه نیز باید عوض شود و یا تمیز گردد. پختن نان شیرین از جمله کارهایی بود که حتماً باید قبل از عید نوروز و برای عید انجام میگرفت.
سبز کردن گندم، عدس، تره تیزک، ده پانزده روز به عید نوروز مانده در خانه ها صورت می گیرد. در شیراز معمولا برای این کار از ظرفی استفاده می کنند که از جنس مس یا روی باشد و بعد مقداری دانه ابتدا به سلامتی امام زمان می ریزند و به ترتیب بعد از آن نام اعضای خانواده را می آورند .
خانه تکانی یا رفت و روب قبل از عید نوروز :
یکی دو هفته پیش از عید نوروز خانه تکاتی یا رفت و روب انجام می گیرد و مجدداً اثاثیه را جابه جا می کنند و گرد گیری می کنند و دوباره آنها را می چینند. در مراحل بعد تخم مرغ رنگ کردن است که آن ها را آب پز می کنند و رنگ های شاد بر روی آنها می زنند.
سفره هفت سین و ساعت تحویل سال
برای تحویل سال در یکی از اطاق های خانه شان سفره می اندازند . پیش از هر چیز آیینه و قرآن در آن می گذارند و بعد هفت سین را می گذارند.
هفت سین عبارت است از سماق، سیر، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزی . علاوه بر هفت سین شمع و آینه تخم مرغ و ... سر سفره گذاشته میشود.
موقع تحویل سال همه اهل خانه باید با لباس نو بر سر سفره باشند اسپند نیز دود می شود و هر کدام از این ها فلسفه ای دارد. شمع برای روشنایی خانه و زندگی، قرآن نشان توجهی است که باید در آغاز سال به خداوند داشته، به علاوه در سال نو، صاحب قرآن یار و مددکار اهل خانه خواهد بود.
دید و بازدید عید نوروز
از بامداد نوروز دید و بازدیدها آغاز می شود در همه خانواده ها رسم است که به دیدار کسی که از نظر سن و شخصیت بر دیگران مزیت دارد بروند و دست او را ببوسند و تبریک بگویند و او نیز عیدی که شامل سکه یا پول است به آنها بدهد. بعضی نیز صبح عید نوروز یک بشقاب گندم برشته که شامل: کنجد، گندم، شاهدانه، نخودچی و کشمش است به اضافه یک بشقاب نان شیرین به اضافه تخم مرغ رنگی یا سکه به کوچک ترها می دهند.
سیزده بدر (روز سیزدهم عید نوروز )
روز دوازده فروردین همه وسایل تهیه می شود و هر چه از شیرینی ها و آجیل ها باقی مانده برای صبح سیزده آماده می شود که البته همراه آن سرکه و کاهو نیز هست. صبح سیزده فروردین همه دسته دسته عازم کوه و باغ های اطراف شهر می شوند و معتقدند در روز سیزده فروردین نباید در خانه ماند زیرا این روز نحس و بدیمن می باشد. روز سیزده پیش از طلوع آفتاب و تا پاسی از شب ادامه دارد در عصر این روز ویژه سبزی گره زدن دخترهاست که در واقع برای گشایش بخت خود این کار را می کنند.
عیدنوروز,بر همگان مبارک باد.
زن شرقی، زن ایرانی ام، هویت فرهنگی بالنده دارم. قرنهاست مشتاقانه راهی دراز، پرنشیب و فراز، پیمودهام. کوله باری سرشار از گوهرهای فرهنگیِ دلپذیر و خواستنی دارم. باز هم در نوروز کوله بار خویش میگشایم. پر توانم، پر تلاش؛ همه ذرات وجودم شوق است. باز هم برآنم تا آیینی کهن از نو برپا کنم. چون طبیعت حیاتی دوباره، تولدی دیگر دارم. خستگی ره، غبار از تن میزدایم؛ شادمانم. روی به گلاب؛ و خانه و هر آنچه باشد به آب زلال میشویم. چشم دل بر نعمتهای الهی میگشایم. چون گیاه سر از خاک بر میدارم. نماز میگزارم. سالهاست در نوروز هر آنچه هست میشویم. جامه ای ساده میدوزم. خوراکی مطبوع میپزم. غبار میزدایم، خانه میآرایم. سفره میچینم، سبزه میرویانم. دستانم از زر خالی است اما از مهر و صفا سرشار است و سالهاست با همین دستها، آیین دوره باستان نگه داشتهام.
سفره هفت سین را میگسترانم. ماهی سرخ کوچکی در تنگ آب رها میکنم. نارنجی خوش رنگ و بو در کاسه آب میاندازم تا در لحظه تحویل سال به چرخش آن بنگرم و زیر لب زمزمه کنم: دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور... سیب سرخی که نشان از مهر و محبت دارد در برابر آیینه مینهم تا مهرمان افزونتر شود؛ و هفت گونه گیاه و خوردنی دستچین شده در سفره میچینم تا رونق و برکت سفرهمان افزون شود.
با سبزه نورسته، سنبل سپید، گل سرخ، شکوفایی بهاران را بر سفره میهمان میکنم. نقل و نبات میگذارم. شمع و چراغ میافروزم تا کامی شیرین و دیدهای روشن شود. در برابر آیینه، رو به قبله آمال، کتاب آسمانی میگشایم و با رویی خوش و دلی پر مهر، عزیزان را پذیرا میشوم. تنهایان و بی کسان را میهمان میکنم. و در آغاز سال نو با درود به روان پاکان و نیکان، با سلامی به زحمتکشان و پرهیزکاران، همدل و همنوا با همگان، آفریدگار بخشنده را سپاس میگویم و طلب خیر و برکت، رونق و بهبودی بیشتر برای نیکاندیشان میکنم.
زن ایرانیام. قرنهاست هویت بالنده فرهنگیام را پاس میدارم؛ و امسال نیز، دیگر بار نوروز - این خجسته آیین ملی و مذهبی خویش - را شادمانه برگزار میکنم و با تمامیزنانِ زن و مردانِ مرد در لحظه پرشکوه تحویل سال نو، خدای را سپاس میگویم.
پایان انتظار نزدیک است. آخرین لحظهها را مشتاقانه میگذرانیم. دلهامان پرشور و گاه درگیر تشویشی گنگ است. همه ذرات وجود سرشار از انتظار است. سالی میگذرد و سالی نو پیش روست. چشم به راه میهمانی عزیز و کهنسالیم تا از ره برسد. لحظه شورانگیز تحولی تازه و لحظه تکرار آفرینش است. طبیعت و انسان را حیات و تولدی دیگر است.
قلبها پرشور میتپند. نفسها در فضای بهاری، عطرآگین میشوند؛ و چشمها مشتاقانه به آب و آیینه، شمع و چراغ، خیره میگردند. دستها پرامید کتاب آسمانی میگشایند و لبها آرام زمزمه میکنند: .یا مقلب القلوب....
در شکوه لحظه فرا رسیدن نوروز دم غنیمت شماریم. مقدم این میهمان عزیز را مبارک خوانیم که تا چشم بر هم زنیم خواهد رفت. از آیینه دل غبار یک ساله بزداییم، سفرهای هر چند ساده و کوچک اما پر امید بگسترانیم؛ سفرهای به سبزی گندمهای تازه رسته، به سپیدی روی زحمتکشان و پاکان، و به سرخی آتش در هر زمان. به مهر و بخشایش به یکدیگر بنگریم که امروز، روزی نو، و نوروز است. در هر گذر گل گذاریم و آب ریزیم، بر سر و روی گلاب بیفشانیم، شمع و چراغ بیفروزیم و به نورش تیرگی از دل برهانیم. به روشنای آب و آیینه بنگریم، به ارواح پاک نیکان و عزیزان درود فرستیم و بر پرهیزکاران سلام کنیم. سر بر سجده نهیم و به امید سالی پرخیر و برکت، روزیدهنده جهانیان را نیایش گوییم؛ و با سرور و شادمانی این سنت خجسته و رسم نیک فرهنگی را پاس داریم.
قرنهاست که این آیین ملی - مذهبی با همه فراز و نشیبهای تند و دشوار در راه دراز تاریخ که فراروی این ملت بوده، برگزار گردیده است. ما نیز در روزگاری که ملتها به آیینهای کهن خود میبالند و آنها را به نمایش میگذارند، این پدیده دلپذیر و آیین باستانی و این رسم دیرینه خویش را هرچه پرشکوه تر برگزار نماییم و دمیبیندیشیم؛ به گذشتهها، به آنچه بودهایم و آنچه هستیم و باید باشیم. چون کبوتری سبکبال بر فراز جاده پر فراز و نشیب زمان به پرواز درآییم تا به گذشتهها و به آن نقطه ای رسیم که نخستین بار جشن نوروز بنیاد نهاده شد. برگ برگ کهنه کتاب تاریخ را نگاهی گذرا اندازیم تا بیشتر دریابیم که نوروز - این واژه پرشور- چه پیشینه و معنا و مفهومیدارند و چگونه است که هر سال غم از دلها میزدایند. جشن نوروز چه پدیده شگرف فرهنگی است که این چنین در دلها ولوله و غوغا برپا میکند؟ آیینهای جنبی نوروز چون چهارشنبه سوری، آبریزان، میر نوروزی و سیزده بدر چگونهاند؛ سفره هفت سین چه معنا و پیشینه ای دارد؟ و خلاصه چگونه است که نوروز قرنها دوام یافته و باز هم در آغاز هر بهار، هر ایرانی با هر اندیشه ای، پرشور و پر امید فرا رسیدن نوروز را شادمانه جشن میگیرد و به دعا و نیایش میپردازد.
در این سال نو، دلهامان شاد، کشتزارهامان سبز، رودهامان پرآب، باغهامان پربار و شهرهامان امن و آباد؛ بخت و رویمان سپید، و دین و ایمانمان استوارتر باد.
جشن نوروز
واژه «جشن» همان یَسن/ یسنه اوستایی است که در زبان پهلوی یزشن گفته میشد و در اصل به معنی ستایش و نیایش شادمانه است. «نوروز» یا نوگ روچ/ نوک روز در پهلوی به معنی نخستین روز- روز هرمزد - از ماه فروردین است. ایرانیان در قدیم برای هر روز از ماه نامیگذاشته بودند و روز اول بهار یا فروردین، هرمزد نام داشت. در این روز جشنی بزرگ برپا میکردند و به شادی و نیایش آفریدگار میپرداختند. از چند روز مانده به نوروز مراسم و آیینهای ویژه آغاز میشد که تا چند روز پس از آن نیز ادامه داشت. در روزهای اول دوره نوروزی، مراسم به طور همگانی برگزار میشد که به آن «نوروز عامه» میگفتند و از روز ششم به بعد بزرگان و خواص آن را نزد خود ادامه میدادند که به آن «نوروز خاصه» گفته میشد، اما در هر حال شادی و نیایش ویژگی بارز جشن نوروز بود.
نیاکان ما بر این باور بودند که آفریدگار بزرگ، جهان را در شش «گاه» یا «گاهنبار» [مرحله] آفرید که در آخرین گاهنبار انسان آفریده شد و از این رو روز تولد نخستین انسان را - که آن را روز نخست بهار میدانستند - شایسته شکرگزاری و شادمانی میپنداشتند و چون معتقد بودند که فـَروَهَرهای نیکان و پاکان یا همان قوای باطنی و ارواح مؤمنان در دوره نوروزی از جهان مینوی به گیتی بازمیگردند تا از خویشان و عزیزان دیدار کنند و تقاضای خیرات و صدقه دارند، سفرهها میگسترانیدند و خیرات میدادند و شادمانه دعا میخواندند تا پروردگار را شکر و فروهرها را شاد نمایند؛ و به همین سبب ماه فروردین را ماه فرود فروهرها یا فروردیگان و یا عید فَروشیها یا اموات هم میگفتند.
بنیان جشن نوروز
نوروز جنبه مذهبی و روحانی دارد و نیایش و ستایش شادمانه همگانی را همراه میآورد. در اسطورهها
و افسانهها و کتابهای پیشینیان بنیان نوروز را به پادشاه اسطورهای و افسانه ای، جمشید (جمشید)، نسبت دادهاند. فردوسی در حماسه بزرگ «شاهنامه» نوروز را به جمشید نسبت میدهد؛ آن هنگام که او بر تخت شاهی نشست و تاج مرصع بر سر نهاد، پرتو خورشید بر آن دمید و همگان آن روز را روزی نو و نوروز نامیدند و جشن و سرور برپا کردند.
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستندمیو جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار
و گویند چون پرتو خورشید بر آن تاج پرگوهر دمید، جم که از آن پیشتر «یم» یا «یمه» نیز گفته میشد دارای شعاع خورشید گردید و از این رو جمشید نامیده شد. روایتها و افسانههایی دیگر نیز در مورد نوروز وجود دارد که به طور قاطع بر آن نمیتوان تأکید کرد. از جمله آنکه گفتهاند: روزی حضرت سلیمان انگشتر گمشده خویش را پیدا کرد. مردمان شاد شدند و آن روز را روز نو و نوروز خواندند؛ و نیز گفته اند که حضرت صادق (ع) نوروز را روزی فرخنده برای طلب حاجتها دانستهاند، و نیز نظری است بر این که روز غدیر خم مصادف با اول فروردین بوده و از همین رو نوروز گفته شده و جشن برپا کردهاند. البته این مورد به لحاظ تقویمیمطابقت داده نشده است.
ایران شناس معروف دانمارکی، کریستن سن و برخی دیگر از محققان ایرانی گفته اند که جشن نوروز ایرانی متأثر از برخی جشنهای کهن ملل قدیمتر است و از جمله، آثاری از زگموگ، جشن بابلیان - که خود متأثر از سومریان نیز بوده - در نوروز ایرانی مشاهده شده است. اما به خوبی پیداست نوروز ایرانی تجلی فرهنگ ایرانی است و دستکم قرنهاست که با آیین و رسم فرهنگ ایرانی برگزار میشود.
چهارشنبه سوری
نیاکان ما در شب عید آتش میافروختند و به شادی گرد آن نیایش میکردند. گویند که پس از اسلام در ایران رسم بر این شد که در آخرین چهارشنبه سال، پس از غروب آفتاب با چوب و کنده و خار در فضای باز آتش افروزند و جشن گیرند؛ و هنوز پس از قرنها، هر سال مردم با افروختن آتش و پریدن از روی آن و خواندن سرود و صرف نقل و آجیل و آش رشته مخصوص تا آخرین ساعات شب به شادمانی سرگرم میشوند.
آتش از زمانهای دور مورد توجه بوده است. در قدیم آتشکدههای بزرگی در ایران ساخته بودند تا آتش - این عنصر مقدسشان - را همیشه روشن و برپا نگاه دارند. به خوبی پیداست در زمانی که نیروی اصلی در تولید نور، آتش بوده، روشن نگاه داشتن آتش و در نتیجه رهایی از سیاهی و تیرگی و بهرهمندی از نور و روشنایی چه اهمیتی داشته است. افزون بر این از روشنایی آتش در کار خبر رسانی نیز استفاده میشده است. بر فراز برجها و بلندیها آتش میافروختند و به یکدیگر پیام میرسانیدند. به جز بهرهمندی از نور آتش و جنبه پیام رسانی، آتش به سبب گرما و تولید حرارت در خانه و نیز استفاده در پخت و پز، کاربرد مفیدی داشته که به موجب آن مقدس به شمار میآمده؛ همچنین آتش به لحاظ پاک کنندگی و به عنوان نابود کننده آلودگیها مورد توجه بوده است. بنابراین، آتش به لحاظ نور، گرما، خبر رسانی، پاک کنندگی و به عنوان یکی از عناصر چهارگانه مقدس پیشینیان - آب، خاک، باد، آتش - در فرهنگ ایرانیان قدیم اهمیتی ویژه داشته است. اکنون نیز همچنان به صورت نمادین در جشن چهارشنبه سوری افروخته میشود و مردم گرد آن به شادی سرگرم میگردند. اما واژه سوری یا سوریک به معنی گل سرخ و گل سوری است و شاید به همین سبب است که در چهارشنبه سوری خوانده میشود: .سرخی تو از من... چهارشنبه روز سرخ، روز گل سرخ، روز افروختن آتش و شادمانی مردم، و ستایش خداوند برای بهرهمندی از این نعمت است.
آبریزان یا آب پاشان
گویند جشن آبریزان نخست از آیینهای ماه تیر بوده است که بعدها به مراسم عید نوروز اضافه شده؛ و سالیان دراز پیش از این، هفت سال قحطی پدید آمد. مردمِ به جان آمده از خشکسالی برای نیایش و نماز و درخواست باران به بیابان رفتند و دست به دعا بردند و چون از ابر رحمت پروردگار باران بارید، در دلها شادی پدید آمد و مردم به شادمانی پرداختند و به شکرانه این نعمت، پس از آن هر سال بر روی یکدیگر آب و گلاب پاشیدند. کم کم این رسم به صورت آب پاشی در خانه و کوچه و شستشوی خارج از برنامه معمول شد؛ و اکنون نیز چنین رسم است که پیش از فرا رسیدن نوروز تا آنجا که ممکن است خانه را شستشو دهند، بدن به آب بشویند و بر یکدیگر گلاب بپاشند. در شب نوروز برای پاکی از گناه، تن خود بشویند و آب بپاشند تا سال نو با فراوانی آب، رونق کشاورزی و بهبود وضع معیشت آغاز شود.
میر نوروز - عمونوروز
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
در قدیم که سرگرمیها و امکانات شادی بخش اندک و محدود بود، در دوره نوروزی، فردی که به او میر نوروز میگفتند جامهای رنگین بر تن میکرد، سوار چهارپایی میشد، کیسه و کوله ای برمیگرفت و در کوچه و بازار به راه میافتاد. با صدای رسا سخنان خنده آور و شادی آفرین میگفت و موجب سرگرمیمردم میشد. در هر خانه ای دمیمیایستاد و چیزی دریافت میکرد و هر آنچه بود - نقل و آجیل و شیرینی و... - در کیسه خود میریخت. میگفت و میخندید و میخندانید و دلها را شاد میکرد.
شاید پدیده عمونوروز که به ویژه در چند دهه پیش در ایران معمول بود شکلی دیگر از همان میر نوروز بوده باشد. عمونوروز نیز با کلاه و جامه ای رنگین و دایرهای زنگی اما با رویی سیاه شده از زغال یا رنگ در کوچه و خیابان به راه میافتاد و اشعار کوتاه خندهآور میخواند و سعی میکرد تا دل مردم شاد کند و خود نیز چیزی بستاند و شاد شود. در حال حاضر این رسم تا حد زیادی منسوخ شده و کمتر مورد توجه قرار دارد. اما نواختن ساز و دهل در آغاز نوروز در کوچهها و محلههای قدیمیهنوز هرچند کم، اما متداول است.
سیزده به در
وقت آن است که مردم ره صحراگیرند
در سیزدهمین روز فروردین که پایان دوره نوروزی تلقی میشود، مردم در دشت و بیابان و در فضای سبز بهاری گرد میآیند و به شادی میپردازند. در این روز پایانی نیز چون روزهای دیگر عید، خوراکی ویژه همچون آش رشته و دیگر خوراکهای سبزیدار میپزند. گندمهایی را که برای سفره هفت سین رویانیدهاند با خود به صحرا میبرند و با انداختن آن در جوی و رود - و به هر حال بیرون از خانه - نحسی سیزده را که یا به آن معتقدند و یا بنا به رسم کهن، آن را خوش یمن تلقی نمیکنند از خود و خانواده دور میسازند. بسیاری از مردم به نحسی عدد سیزده نه تنها اعتقادی ندارند بلکه در اساس، تأثیر عددی خاص را در سرنوشت خود مؤثر نمیدانند، اما این باور که در قدیم عدد سیزده را خوش یمن تلقی نمیکردهاند شاید به این دلیل باشد که در طالع نمای نجومی، قدما معتقد بودند که آسمان دوازده برج دارد و هر تولدی که صورت میگیرد دارای ستارهای در یکی از دوازده برج است و بنابر این که کدام ستاره در کدام برج قرار گرفته، طالع و خوی فرد متولد شده شکل میگیرد و خارج از دوازده برج - که عدد سیزده است - نابجا و نحس به شمار میآمده است. در هر حال اکنون دیگر نحسی عدد سیزده مورد پذیرش همگان قرار ندارد و بیشتر جنبه خرافی دارد.
هفت سین
با فرا رسیدن سال نو، سفره مبارک هفت سین را میگسترانیم؛ سفرهای از هفت گونه گیاه و دانه و خوردنی دلپذیر. آب و آیینه، شمع و چراغ، نقل و نبات و گل و سبزه در آن مینهیم؛ کتاب آسمانی خود را میگشاییم و در لحظه حلول سال نو در برابر سفرهای از برکت الهی و به امید رونق و بهبود و معیشتی بهتر دست به دعا برمیداریم.
اما به راستی چرا توجه ویژه به «هفت سین» است؟ ویژگی عدد هفت نسبت به سایر عددها چیست؟ حرف سین یا شین یا هر حرفی دیگر چه مزیتی بر حروف دیگر دارد؟ آیا اعدادها و حروفها میتوانند در سرنوشت انسان مؤثر واقع شوند؟ چرا در سفره هفت سین نوروز سیب و سرکه، سماق و سمنو، سبزی و سبزه و سنبل میگذاریم؟
برخی از محققان معتقدند که پیش از اسلام، در این سفره هفت «شین» میگذاشته اند، همچون شمع و شیرینی و شیر، شربت و شهد و شراب و شاهدانه؛ و یا هفت گیاه چیدهشده سودمند به صورت هفتچین؛ و یا هفت سینی از خوردنیهای مطلوب. اما قرنهاست که در سفره عید هر ایرانی هفت گونه خوردنی و سبزه که حرف نخست آن سین است چیده میشود و آن چنان که پیداست سخن بر سر حرف سین یا چین یا شین نیست، بلکه محتوای سینیها یا ظروفی که خوردنی در آن مینهند اهمیت دارد و محتوای ظرفها نمادهایی هستند در سفره هفت سین.
در هر حال بیشتر توجه به عدد هفت بوده که خوش یمن و مبارک و حتی مقدس تلقی شده است.
چرا «هفت» در سفره هفت سین
عدد هفت که جمع سه و چهار است، نزد ریاضیدانان به سبب شکل هندسی مثلث و مربع که اشکال همگن و کامل به شمار میآیند نمایانگر کمال و به شکلی نمادین، به مفهوم کثرت و تکامل است. هنگامیکه از عدد هفت، یا هفت هزار و... سخن گفته میشود معنای زیاد بودن مد نظر است. در میان اقوام هند و اروپایی و همچنین هند و ایرانی این عدد خوش یمن و مبارک تلقی شده و در اساس، نقش این عدد در فرهنگ ملتها نقشی مثبت است.
واقعیتهای طبیعی، مشاهدهها و تجربههای مردم در گذر زمان، نقش ادیان الهی و باورهای دینی مردم در توجه ویژه به عدد هفت بسیار اساسی است و از همین روست که قرنهاست در آیینها و رسمهای ایرانی نیز این عدد جایگاهی ویژه دارد. در چیدن و آراستن سفره هفتسین نیز نقش این عدد به خوبی آشکار است.
نگاهی گذرا به واقعیتهای طبیعی، کتب الهی، باورهای مردم، هنر معماری، موسیقی، خط و نیز ادبیات ملل نشان میدهد که عدد هفت تا چه حد مورد توجه ویژه قرار دارد. در قرآن کریم و نیز نزد مسلمانان ایرانی عدد هفت جدای از سایر عددها مورد توجه قرار دارد. در برخی از آیهها و سورههای قرآن از عدد هفت نام برده شده است و نیز قرآن را مشتمل بر هفت موضوع دانستهاند. مناسک حج هفت مرحله دارد و نخستین قاریان نیز هفت نفر بودهاند. در کتابهای آسمانی انجیل و تورات، بارها و بارها این عدد با تأکید تکرار شده است. همچنین نزد زرتشتیان هفت امشاسپند گرامیبوده و در آیین مهر هفت اختر معتبر بوده است. پیشینیان ما نیز زمین و آسمان را دارای هفت طبقه دانستهاند و به زمین هفت اقلیم میگفتهاند که دارای هفت دریا بوده است.
خلق جهان را در شش مرحله یا گاهنبار گفته اند و در روز هفتم که پایان خلق جهان است به نیایش و جشن و سرور میپرداخته اند؛ این آیین هنوز مشاهده میشود و ادامه دارد. حرکت و تغییر شکل ماه در چهار هفته، وجود خوشه ستارگان یا خواهران هفتگانه و همچنین تکامل جنین در هفت ماهگی، رویش دندان کودک در هفت ماهگی، تغییر تکاملی نطفه به جوجه پس از سه هفته و... از مواردی است که در طبیعت مورد مشاهده و توجه قرار گرفته اند.
باورهای ملتها نیز نمایانگر توجه به عدد هفت و نقش آن است. در قدیم مصریان به هفت رکن قدرت معتقد بودند؛ کلدانیها هفت طبقه کمال و بابلیان هفت طبقه آسمان را باور داشتند؛ یونانیان به هفت خدا معتقد بودند؛ هندوان خدایان هفتگانه «آدیتیا» را میپرستیدند؛ و رومیان جشن بزرگ هفت مادر یا «سپتی ماترا» را برگزار میکردند. بسیاری از ملتهای دیگر نیز متوجه این عدد بودهاند. همچنین از عجایب هفتگانه جهان نام برده شده است. در موسیقی سنتی ایرانی هفت دستگاه، و در خط هفت شیوه نگارش تعیین کردهاند. در هنر و ادبیات نیز توجه هنرمندان و نویسندگان به عدد هفت آشکار است.
در اساس بین اقوام هند و اروپایی، و نیز ایرانیان و هندوان، عدد هفت خوش یمن و مبارک تلقی شده است؛ و از همین روست که در فرهنگ ایرانی ما - که بنیانش بر باورهای دینی استوار است - در سفره عید که سفرهای دلپذیر و خوش یمن و سرشار از امید به بهبودی و رونق بیشتر است، هفت سین چیده میشود؛ به این امید که سال نو پر برکت و مبارک باشد.
روزی نو برای نیایش با آفریدگار
در بطن جشنها و آیینهای ملی - مذهبی ایرانی، ستایش و نیایش آفریدگار بزرگ جهان نهفته است. نوروز نیز همواره با سپاس پروردگار همراه بوده است. ما نیز در این خجسته آیین باستانی دست به دعا برمیداریم و با اندیشهای پاک و دلی روشن میخوانیم: پروردگارا! در این سال نو دلهامان پاک ساز؛ از هر چه خشم و خشونت و کینه جویی است؛ از تهمت و غیبت و دروغ؛ از خودخواهی و خودپرستی و خودبینی؛ از غرور و نیرنگ و ریا و سخنچینی؛ از خرافات و سحر و جادو؛ از بی مهری، پیمان شکنی، بدعهدی؛ از بیعدالتی و بیانصافی؛ از حق ستیزی و نامردمی؛ از سستی و کاهلی؛ از ستم و ستمکاری؛ و از ناسپاسی و وظیفه ناشناسی.پروردگارا! در این سال نو دلهامان سرشار ساز؛ از نور ایمان و شور هستی؛ از نشاط، عشق و مهر و محبت، درستی و راستی؛ از بخشش و گذشت و دلنوازی؛ از خودشناسی و خداشناسی و پرهیزکاری؛ از وفا و صفا، صبر و شکیبایی؛ از انصاف و عدالت و حقپرستی؛ و از دانش و خردمندی، از خویی مردمی. پروردگارا! در این سال نو رنج بیماری و فقر از ما و تمامینیکاندیشان و پرهیزکاران دور ساز و آسودگی بهرهمندی از نعمتهایت عطا فرما. مادران و پدران و عزیزان ما را قرین رحمت، و روحشان شاد بدار و توفیق عبادت و بندگی عنایت فرما. ملت ما و همه مسلمانان جهان و مردمان نیک را از هر آنچه بدی و بلاست دور فرما؛ و با نور الهی دلهامان روشن بدار.
سازهای ویژه نوروز
در گذشته رسم بوده است که در نوروز گروهی نوازنده ساز مینواختند و با آهنگهای شادمانه فرا رسیدن سال نو را شادباش میگفتند. سازهای بادی چون سورنای، کرنای، بوق و نیز سازهای کوبهای چون طبل و دهل آلات موسیقی آنان بود.
واژه «سور» به معنی جشن و میهمانی و «نای» همان واژه «نی» است و سورنای به معنای ساز بادی جشن و میهمانی استفاده شده است. بوق و کرنای نیز در اصل هنگام آغاز نبرد یا حادثه ای نواخته میشده که به مرور زمان در کنار سازهای بادی دیگر در آغاز بهار و نوروز به کار گرفته شده است. هنوز هم در کوچههای قدیمیشهرها طنین دلپذیر و شادمانه سازهای بادی و کوبه ای را میشنویم که با آهنگ و ریتم خاصی نواخته میشوند و فرا رسیدن نوروز و بهار را شادمانه خبر میدهند؛ و چه زیباست اگر نواختن این سازها در این گونه مراسم شادیبخش مورد توجه بیشتر قرار گیرد و این رسم دلپذیر بازسازی و احیا گردد.
نوروز از نگاهی دیگر
کسی هست کمیآن سوتر از اینجا؛ مثل من و تو، مثل ما. کسی هست که در این عید مانده است تنهای تنها. دستان زحمتکش او تهی است از زر و زور. چشمان پر فروغش شده کم نور. سفرهاش خالی است. کودکانش مانده اند گرسنه، در سفره عیدش نه از هفت سین خبری است و نه از هیچ حرفی دیگر.
کسی هست ضعیف، بیمار، خسته و دل شکسته، بی چیز و بخت بسته. کسی هست مثل من و تو، مثل ما؛ کمیآن سوتر در شهر ما. دیوارهای خانه اش فرسوده، گلیمش مندرس، نفت چراغش رو به پایان، مانده بی کس و بی سر و سامان.
کسی هست که نه به نوای بلبل میاندیشد و نه به شکوفه و گل «تنها مانده حیران» آه که چه دهد پاسخ به فرزندان!
کسی هست کمیآن سوتر در فقرآباد «بی چیز اما باز هم امیدوار» او هم از ماست. در این نوروز تنهایش نگذاریم. دستش به گرمیبگیریم و دلش شاد نماییم.
«نوروز» و «هفت» در شعر و ادب فارسی
فردوسی بنیانگذاری نوروز را به جمشید پادشاه افسانه ای و اسطورهای اقوام هند و ایرانی نسبت میدهد. به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند.
همچنین فردوسی در «شاهنامه» از هفتخوان دشوار رستم، هفتخوان اسفندیار و هفت بزم کسری نوشین روان با بوذرجمهر شعر میسراید (هفتخوان رستم: جنگ رخش با شیر، غلبه تشنگی بسیار بر رستم، جنگ رستم با اژدها، کشتن زن جادو، گرفتار شدن اولاد به دست رستم، جنگ رستم و ارژنگ دیو، و کشتن رستم دیو سپید را. هفتخوان اسفندیار: کشتن اسفندیار دو گرگ را، کشتن اسفندیار شیران را، کشتن اسفندیار اژدها را، کشتن اسفندیار زن جادو را، کشتن اسفندیار سیمرغ را، گذشتن اسفندیار از برف، و گذشتن اسفندیار از رود و کشتن گرگسار را. بزمهای کسری نوشینروان با بوذرجمهر نیز هفت داستان پندآموز دارد). فردوسی همچنین داستان «هفتواد» را میسراید.
مولوی از «هفت شهر عشق عطار» میگوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت
و جامیهفت مثنوی میسراید («سلسله`الذهب»، «سلامان و ابسال»، «تحفة`الابرار»، «سبحة`الابرار»، «یوسف و زلیخا»، «لیلی و مجنون» و «خردنامه»). نظامینیز «هفتپیکر» را میسراید (چهارمین منظومه از «خمسه نظامی» که داستانهایی است از بهرام شاه ساسانی، ازدواج او با هفت دختر هفت پادشاه در هفت گنبد با هفت داستان از زبان هفت زن او). در ادبیات پارسی از «هفت گنج» خسروپرویز یاد شده (گنج عروس، گنج بادآورد، گنج افراسیاب، گنج سوخته، گنج خضراء، گنج شادآورد و گنج بارتیف). خیام شاعر و ریاضیدان بزرگ «نوروزنامه» میسراید و شاعران و نویسندگان دیگر نیز متوجه نوروز و عدد هفت میشوند. حافظ مژده فرا رسیدن بهار و نوروز را میدهد و عید را مبارک میخواند؛ و بسیار نمونههای دیگر که همه نشان از توجه به این رسم و آیین خجسته در ادبیات فارسی دارد.
منبع: tebyan.net
ننه سرما داشت روزهای آخر ماندنش را میگذراند. دیگر نفسهایش سردی نداشت. برفهایی را که با خودش آورده بود، کمکم با گرمای خاله خورشید داشتند آب میشدند. او باید جایش را به عمو نوروز میداد. عمو نوروز هم توی راه بود داشت میرسید. او تازه رسیده بود به پشت کوهی که آن طرف، سینه دشت قد علم کرده بود و منتظر بود که ننه سرما خودش را جمع و جور کند تا او با شادمانی و خوشحالی جایش را بگیرد و برای همه شور و نشاط و شادی را به ارمغان بیاورد ... این چند روز هم گذشت و ننه سرما رخت و لباسش را جمع و جور و از اهالی خداحافظی کرد و رفت. ننه سرما که رفت عمو نوروز پایش را گذاشت به آبادی. او با خودش گل و سبزه و بهار داشت و آن را به اهالی و مردم سر راهش هدیه میداد و همین طور که میرفت پشت سرش گل و سبزه و چمن سبز میشد و رشد میکرد. عمو نوروز یکی یکی در خانهها را میزد و به آنها بهار و گل و سبزه و چمن هدیه میکرد.
و همین طور که میرفت به خانهای رسید. با شادمانی در خانه را به صدا درآورد و منتظر ماند تا کسی با شادمانی و خوشحالی در را به رویش باز کند و او بهار و گل و سبزه را به او هدیه بدهد. عمو نوروز دوباره در زد، ولی جوابی نشنید و کسی در را به رویش باز نکرد. خانه ساکت و آرام بود عمو نوروز دوباره در زد و این بار محکمتر صدا زد: «منم ... منم عمو نوروز برایتان بهار آوردهام ... بهار ...»
پیرزنی آهسته در را باز کرد.
عمو نوروز با خوشحالی سلام کرد. بلند گفت: «سلام خاله پیرزن کجایی چرا در را باز نمیکنی. نکنه خواب ماندهای. مگر بهار را نمیخواهی مگر گل و سبزه و چمن را نمیخواهی ... مگر شادی و شادابی را نمیخواهی ... من همه این روزها را برای تو هدیه آوردهام. خاله پیرزن همین طور که غمگین عمو نوروز را نگاه میکرد با ناراحتی گفت: «کدام عید ... کدام نوروز ... من عید و نوروزم کجا بود ... بهار و گل و سبزه و چمنم کجا بود. وقتی که من هیچی ندارم که عیدی بدهم به نوههایم و باید شرمندهشان شوم دیگر عیدم کجا بود ... نوروز من کجا بود.»
عمو نوروز از حرفها و درد دلهای خاله پیرزن ناراحت شد. ولی ناراحتیاش زود گذشت و با خنده بلندی گفت: «خاله پیرزن اینکه ناراحتی ندارد من الان کاری میکنم که تو هم عید و نوروز داشته باشی و دست کرد توی بقچه بزرگش و یک کیسه پر از نخود و کشمش و گردو و پسته و فندق درآورد و چند سکه هم گذاشت کف دست پیرزن. خاله پیرزن که باورش نمیشد حسابی خوشحال شد و از ته دل خنده شادمانهای کرد و از عمو نوروز خیلی تشکر کرد و با خوشحالی گفت: «آفرین بر تو عمو نوروز ... من هم بهار خواهم داشت ... بهاری سبز و پر از گل و چمن ... خیلی ممنون ... خیلی ممنون ... تو من را روسفید کردی.»
عمو نوروز هم با خوشحالی بهار را به خاله پیرزن هدیه داد و راه افتاد تا به خانههای دیگر سر بزند. او رفت و رفت تا به خانه دیگری رسید در زد و شادمان منتظر ماند تا در را به رویش باز کنند. ولی کسی نیامد عمو نوروز دوباره در زد ولی باز هم کسی نیامد و باز هم محکمتر زد و این بار زنی با ناراحتی و سر و رویی آشفته در را به روی عمو نوروز باز کرد. عمو نوروز با خوشحالی بلند سلام کرد. اما زن جوابش را به سردی داد. عمو نوروز گفت: «منم ... منم عمو نوروز برایتان بهار آوردم. گل آوردهام ... سبزه و چمن آوردهام ...»
اما زن از ناراحتی چیزی نگفت. عمو نوروز یک مرتبه خندهاش را خورد و خوشحالیاش تمام شد. با ناراحتی گفت: «چی شده خواهر ... چرا ناراحتی ... چرا نمیخندی. مگه تو بهار نمیخواهی؛ مگر گل و سبزه و چمن نمیخواهی ...»
زن با ناراحتی گفت: «کدام بهار ... کدام نوروز ... کدام گل و سبزه و چمن ... من پنج تا بچه کوچک و قد و نیم قد دارم. هیچ کدامشان هم رخت و لباس عید ندارند من هم که پول ندارم برایشان رخت و لباس نو بخرم. حالا هم ماندهام که چه کار کنم. از کجا برایشان لباس تهیه کنم. آنها ناراحت و غمگین هستند. عمو نوروز کمی ناراحت شد ولی باز با خوشحالی خندهای کرد و گفت: «خواهر من اینکه ناراحتی ندارد من الان به بچههایت لباسهای قشنگ و رنگارنگی میدهم لباسهایی به قشنگی بهار ...» و دست کرد توی بقچهاش و چند لباس کوچک و بزرگ و رنگارنگ، درآورد و داد به زن. زن این طور که دید یک مرتبه گل از گلش شکفت باورش نمیشد فکر کرد خواب میبیند با خودش گفت: «وای خدای من ... چه لباسهای قشنگی ... خدایا شکرت لباس بچههام نو شد ... عمو نوروز خیلی ممنون ... خیلی ممنون. تو بهار را به خانه ما آوردی. ما از تو ممنونیم.» عمو نوروز بهار را به زن و بچههایش هدیه کرد و راه افتاد تا به خانه دیگری سر بزند و بهار را هم به آنها هدیه بدهد.
او همین طور رفت و رفت تا به خانه دیگری رسید. در زد و منتظر ماند تا کسی با شادی در را به رویش باز کند و او بهار را به او هدیه بدهد. ولی اینطور نشد، دوباره در زد این بار پیرمردی در را به رویش باز کرد. عمو نوروز خندهای کرد و بلند گفت: «سلام بابا بزرگ، سلام ... من عمو نوروزم. برایتان بهار آوردهام. بهار و گل و سبزه و چمن را از من تحویل بگیرید ...»
ولی پیرمرد با ناراحتی گفت: «کدام بهار ... کدام گل و سبزه و چمن ... ما که بهاری نداریم اول سالی باید محتاج دیگران باشیم ...»
عمو نوروز با ناراحتی گفت: «چطور مگر؟!»
پیرمرد گفت: «ما یک گاو داریم که از طریق این حیوان روزگارمان میگذرد الان این گاو مریض افتاده گوشه طویله. ما که با این حال بهار نداریم.»
عمو نوروز پیرمرد را دلداری داد و گفت: «طویله را به من نشان بده.» پیرمرد عمو نوروز را به طویله برد. عمو نوروز دستی به سر و گوش گاو کشید و بعد از توی بقچهاش علفی سبز و تر و تازه درآورد و به او داد. گاو علف را که خورد یک مرتبه بلند شد و ما بلندی کشید و سرحال و قبراق شد و همین طور شادمانه ما میکشید. پیرمرد باورش نمیشد با شادمانی خندهای کرد و عمو نوروز را در آغوش گرفت و او را بوسید و با خوشحالی از او تشکر کرد و گفت: «خیلی ممنون عمو نوروز تو بهار را به من هدیه کردی ... با این گاو عزیزم ... خیلی ممنون ...»
عمو نوروز خوشحال بهار را به پیرمرد و خانوادهاش و گاو شیردهشان - که حالا سلامتیاش را به دست آورده بود - هدیه کرد و راه افتاد تا به دیگر خانهها هم سر بزند و بهار را به آنها برساند او رفت و رفت و رفت تا به خانه دیگری رسید و در زد و مثل هر بار انتظار داشت در را شادمانه به رویش باز کنند. عمو نوروز در زد و گفت: «منم عمو نوروز برایتان عید و بهار را هدیه آوردهام. بهاری پر از گل و سبزه و چمن.» و خوشحال خندید.
ولی این بار هم پسری با ناراحتی در را به رویش باز کرد.
عمو نوروز خندان سلام کرد و گفت: «سلام پسرم من عمو نوروزم برایتان بهار را هدیه آوردهام ... بهار را از من بگیرید. بهاری با گل و سبزه و چمن» و یک دسته گل سرخ را گرفت طرف پسرک. اما پسرک گلها را نگرفت و با ناراحتی گفت: «دلتان خوش است ها عمو نوروز! کدام بهار ... کدام سبزه. ما خیلی وقت است که بهار نداریم. من مادر و خواهر و برادرهایم. عمو نوروز خندهاش را خورد و با ناراحتی گفت: «چرا مگر چی شده.»
پسر گفت: «مدتی است که پدرمان به سفر رفته و هنوز برنگشته ما همه از حال و روزش خبر نداریم و نمیدانیم کجاست. اصلا نمیدانیم زنده است یا مرده. اینطور میشود بهار داشت. ما دلمان برای پدرمان یک ذره شده. بی او بهاری نخواهیم داشت ...»
عمو نوروز از ناراحتی ساکت مانده بود و نمیدانست چه کار باید بکند. کمی فکر کرد و بعد با خوشحالی گفت: «اینکه مشکلی نیست. من الان میروم و پدرتان را پیدا میکنم و میآورم اینجا. هر کجا که باشد پیدایش میکنم و سلامت میآورمش خانه. تو فقط نشانههایش را به من بده.»
پسرک نشانههای پدرش را به عمو نوروز داد. عمو نوروز باد بهاری را صدا زد. باد بهاری فورا خودش را به عمو نوروز رساند. عمو نوروز سوار بر باد بهاری شد و پرواز کرد و رفت به آن دورها. رفت و رفت و رفت و گشت و گشت و گشت تا پدر آن پسرک را پیدا کرد و سوار بر باد بهار برگشتند. پسرک و مادر و خواهر و برادرهایش همگی خوشحال شدند و شادمان دور پدر را گرفتند و سر و صورتش را غرق بوسه کردند. آنها شادمان بهار و گل و سبزه را از عمو نوروز هدیه گرفتند و عمو نوروز خوشحال و خندان راه افتاد تا به خانهای دیگر سر بزند و بهار و گل و سبزه و چمن و شادی را به خانهای دیگر هدیه کند.