گل دانلود

کسب درآمد دانلود فیلم جدید دانلود آهنگ های جدید جوک آشپزی خدا دختر خبر رقص روزنامه خبر پیروزی خبر استقلال دانلود نرم افزار آندروید آیفون آیپد دانلود آهنگ – دانلود فیلم دانلود نرم افزار –دانلود عکس – دانلود بازی – دانلود برنامه

گل دانلود

کسب درآمد دانلود فیلم جدید دانلود آهنگ های جدید جوک آشپزی خدا دختر خبر رقص روزنامه خبر پیروزی خبر استقلال دانلود نرم افزار آندروید آیفون آیپد دانلود آهنگ – دانلود فیلم دانلود نرم افزار –دانلود عکس – دانلود بازی – دانلود برنامه

چی بگم؟خودتون حدس بزنید...

چی بگم؟خودتون حدس بزنید...
 
 
او یک روز گفت: اگر وضعیت مالی مناسبی داشت، حتما به خواستگاری ام می آمد؛ اگرچه یک راه دیگر هم وجود دارد تا والدینم مجبور شوند با ازدواجمان موافقت کنند و آن این که از خانه فرار کنم و به مشهد بیایم….
خراسان: خودم را در اتاقم زندانی کرده بودم و فکر می کردم ارتباط با پسر جوانی که هر روز از طریق چت حال و احوال همدیگر را می پرسیدیم می تواند راه مناسبی برای نجات از تنهایی هایم باشد!
 
دختر جوان با چشمانی اشکبار در دایره اجتماعی کلانتری نواب مشهد، افزود: پدر و مادرم شاغل هستند و ما در تهران زندگی می کنیم. من از روزی که خودم را شناختم تنها بودم و همیشه حسرت می خوردم که ای کاش مثل هم کلاسی هایم با والدینم سرسفره می نشستم و یا خواهر و برادری داشتم که حداقل با او حرف می زدم و درد دل می کردم.
 
متاسفانه از حدود یک سال قبل با پسری که خودش را پدرام معرفی می کرد و اهل مشهد بود آشنا شدم. ما هر روز با هم چت می کردیم. پدرام با جملات احساسی و عاشقانه مرا شیفته و دلباخته خودش کرد و همیشه می گفت: کاش موقعیتی پیش می آمد تا همدیگر را از نزدیک می دیدیم.
 
او یک روز گفت: اگر وضعیت مالی مناسبی داشت، حتما به خواستگاری ام می آمد؛ اگرچه یک راه دیگر هم وجود دارد تا والدینم مجبور شوند با ازدواجمان موافقت کنند و آن این که از خانه فرار کنم و به مشهد بیایم. متاسفانه من که او را فرشته نجات خودم می دیدم، مرتکب اشتباه بزرگی شدم و به امید او از خانه فرار کردم و به مشهد آمدم.
 
دختر جوان افزود: من و پدرام در محلی که با هم قرار گذاشته بودیم برای اولین بار همدیگر را دیدیم و سپس همراه او به خانه ای در حاشیه شهر رفتیم. متاسفانه در آن جا پدرام چهره واقعی خودش را نشانم داد. او مرا زندانی کرد و پس از چند ساعت ? نفر از دوستان شیطان صفتش نیز آمدند و…!
 
آن ها مرا با وضعیتی بسیار اسفناک در یکی از خیابان های خلوت مشهد، رها کردند و گریختند. نمی دانم با کدام عقل از خانه فرار کردم و با توجه به قول و قراری که با پدرام برای ازدواج و آینده گذاشته بودیم، اصلا فکر نمی کردم او چنین دامی برایم پهن کرده باشد و به این راحتی عفت و حیثیتم را از دست بدهم. ای کاش با پدر و مادرم صحبت می کردم و درپیله اینترنتی گرفتار نمی شدم.
 
در پی اظهارات این دختر جوان، تیم های اطلاعات و عملیات پلیس مشهد، به طور ویژه وارد عمل شدند و با توجه به سرنخ های موجود، ? متهم پرونده را دستگیر و به مراجع قضایی معرفی کردند.
 
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد