یکی از دوستان طی درد دلی در زمینه ارتباط با دختران گفته اند:
سلام، من یه جوون 20 ساله هستم.
یک عادت بدی که دارم و نمی دونم اسمشو بزارم
سادگی یا هالو بودن، همش نیمه پر لیوان رو می بینم و
این باعث می شه سریع اعتماد کنم، سریع دل ببندم.
یک تجربه ی بد هم داشتم، با خانمی دو سال دوست
بودم و قصد ازدواج هم داشتیم، ولی ایشون از من چهار
سال بزرگتر بودن و بعد از دو سال با هم بودن گفتن نمی
تونیم با هم ازدواج کنیم، من از تو بزرگترم و قبل تو پیر
می شم و می ری سرم هوو میاری ...
منم قسم و التماس که اینها چیه که می گی ولی سودی نداشت...
بعد از اون من خیلی اذیت شدم، تجربه ی اولم بود.
بعد از یک مدت، به مدت سه هفته با یک خانم دیگه
دوست شدم که دوستان معرفی کردن و گفتن این خانم
نجیبه و می تونه جای قبلی رو پر کنه، بعد از سه هفته
فهمیدم با کس دیگه که چه عرض کنم، با کسان دیگه
دوسته...
بعد از یک مدت به سومین و در حال حاظر آخرین تجربه ی
دوستیم رسیدم .
کسی که همش شب و روز بهم می گه دوستم داره و از
نظر ظاهر به نظر نیمه مذهبی میاد و با توجه به شرایط
الان من همش حس کردم بزرگترین شانس زندگی نصیبم
شده و اینکه می گن اگه گناه نکنی بالاخره کسی که هم
شانت باشه رو پیدا می کنی درسته ...
بعد از سه ماه یک پسر با من تماس گرفت و گفت من
برادر دوست دخترتم، از اول خیر این رابطه رو داشتم و با
شناختی که ازت داشتم نه تنها ناراحت نبودم ، راضی
هم بودم ، الان دو هفته هست که خواهرم می گه دلشو
زدی، ولی نه حرف بدی ازت شنیده و نه کار بدی ازت
دیده که بخواد به اون بهونه ازت جدا بشه، این بود که از
من خواست بهت بگم و از این بابت شرمنده ام...
بعد از سه ماه فهمیدم کسی که تمام زندگیمو میدونه منو
از وجود یک برادر بی خبر گذاشته ...
تازه ام فهمیدم با چه خونواده با غیرتی طرفم.
کسی که حاظر بودم هر کاری براش انجام بدم.
اسلام می گه دوستی بده، ولی دائما از دختر خاله ها و
فامیلا میشنوم که هر دختری که می شناسن دوست
پسر داره ، با این دلیل رفتم جلو و با اینهایی که عرض
کردم دوست شدم ولی یک ثانیه هم از رو هوس کاری
نکردم...
حتی اگه حس می کردم گرفتن دست هاش داره به
هوس کشیده می شه دستمو می کشیدم تا از اون
حالت خارج شیم، ولی هیچ وقت جز جدایی نصیبم نشد.
برای اینکه خیالشون جمع بشه من با کسی جز اونها
نیستم حاظر بودم ببرمشون دانشگاه و تو محیط های
عمومی بقیه دختر ها منو با اون خانم ببینند، ولی تمام
وفاداری ها با بی وفایی پاسخ داده شد .
چیزی که الان بهش رسیدم ، اینه که دخترها و خیلی از
پسرها، بچه های فارسی1 شدن، الگوشون شده زنی
که بعد از اینکه بچه 5امشون داره ازدواج می کنه به
بابای بچه ها می گه نظرت چیه با هم ازدواج کنیم.
اسطوره ی دخترها یا حد اقل کسانی که من باهاشون
در ارتباط بودم این بوده .
همشون دست به دست هم دادن و باعث شدن از ازدواج بترسم.
من چیزی برای کسی کم نزاشتم، اگه غیر این بود برام
دلیل جدایی میاوردن ولی ...
مشاوره هم کم ندیدم، چه آنلاین و چه حضوری و شاید
مطرح کردن این حرفها بیشتر درد دل تا بود سوال.
ولی در کل خوشحال می شم نظر شما رو هم بدونم.
در مورد مطالب و درد دلهایی که این دوست عزیز نموده
اند باید بگویم متاسفانه فرهنگ جامعه در حال تغییر
است و به دلیل همین تغییرات در حیطه روابط دختر و
پسر نیز مشکلاتی بوجود آمده است. دوستی های خارج
از چارچوب ازدواج از دیر باز محل بحث بوده است. عده
ای معتقدند این دوستی ها باعث شناخت دختر و پسر از
هم شده و کمک می کند تا ازدواج های بهتر و با شناخت
بیشتری شکل گیرد و به همین دلیل از این روابط دفاع
می کنند. برخی به دلیل مسایل شرعی و نگاه مذهبی
این روابط را از اساس باطل می دانند و مخالف ان
هستند. من معتقدم این دوستی ها نه تنها باعث شناخت
نمی شود بلکه باعث شناخت غلط می شود. دختر و
پسری که با هم دوست می شوند برای هم نقش بازی
می کنند و مطابق با خواسته های طرف مقابل از خود
شخصیتی به نمایش می گذارند که با شخصیت اصلی
فرد متفاوت است. در دوران دوستی افراد بسیاری از
مسایلی که باعث ناراحتی شان از هم است را از هم
پنهان می کنند و به ظاهر برای طرف مقابل نقشی بازی
می کنند که او برداشت نکند که آنها از موضوعی
ناراحتند. همین نقش بازی کردنها باعث می شود تا افراد
به جای شناخت درست از هم، شناخت کاذبی از هم پیدا
می کنند و همین منجر به تصمیم اشتباه ایشان می شود ...
(دکترعلی شیخ الاسلامی)