گل دانلود

کسب درآمد دانلود فیلم جدید دانلود آهنگ های جدید جوک آشپزی خدا دختر خبر رقص روزنامه خبر پیروزی خبر استقلال دانلود نرم افزار آندروید آیفون آیپد دانلود آهنگ – دانلود فیلم دانلود نرم افزار –دانلود عکس – دانلود بازی – دانلود برنامه

گل دانلود

کسب درآمد دانلود فیلم جدید دانلود آهنگ های جدید جوک آشپزی خدا دختر خبر رقص روزنامه خبر پیروزی خبر استقلال دانلود نرم افزار آندروید آیفون آیپد دانلود آهنگ – دانلود فیلم دانلود نرم افزار –دانلود عکس – دانلود بازی – دانلود برنامه

درخواست کار


زمانی که با مدرک زبان انگلیسی از دانشگاه بیرون آمدم، شرکت‌ها از استخدام من استقبال نکردند، زیرا عقیده داشتند همه‌ی مردم که انگلیسی بلد هستند و رشته‌ی تحصیلی من به درد آن‌ها نمی‌خورد.

عاقبت با فکر کردن‌های بسیار، تصمیم گرفتم در یکی از روزنامه‌های محلی، گزارش‌های ورزشی بنویسم. ناگفته نماند که از زمان دبیرستان، هیچ گزارشی هم ننوشته بودم! اما متاسفانه در پاسخ درخواست کار من، به من اطلاع دادند که بزرگ‌ترین مشکل این است که سابقه‌ی گزارش‌نویسی ندارم. این ایرادی بود که شرکت‌های دیگر هم بر من وارد کرده بودند.

با خودم فکر کردم «وقتی هیچ کدام‌تان به من کار نمی‌دهید، چگونه می‌توانم تجربه به دست آورم و برای خود سابقه ایجاد کنم؟»

ابتدا کلمه‌ی «نه» را یک جواب قاطع تلقی کردم، ولی بعد که به خانه رسیدم، در زمینه‌ی علت مخالفت آن‌ها که بی‌تجربگی بود، خوب فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که شاید حق با آن‌هاست! از کجا مطمئن شوند که از عهده‌ی این کار برمی‌آیم؟

ناگهان بیدار شدم و متوجه شدم که مشکل اصلی، بی‌تجربگی من نیست، بلکه عدمِ دانش آن‌هاست!

شنیده بودم که برای آن کار با چهار نفر مصاحبه کرده‌اند و تا آخر ماه یکی را استخدام خواهند کرد. کاغذ و قلم را برداشتم و از همان لحظه شروع به نوشتن خبرها و نقدهای ورزشی کردم و برایشان فرستادم. این گزارشات را هر روز می‌نوشتم و هر روز برایشان می‌فرستادم. می‌خواستم به آن‌ها ثابت کنم که چه همکار مناسبی می‌توانم برای آن‌ها باشم؛ مفید و مناسب!

بعد از یک ماه، مسئول استخدام به من تلفن زد که تصمیم گرفته‌اند دو نفر را استخدام کنند و من، یکی از آن‌ها هستم!

از شدت خوشحالی دلم می‌خواست گوشی تلفن را قورت بدهم!

در پایان مصاحبه‌ی موفقیت‌آمیزی که داشتم، مسئول استخدام، آخرین سؤال خود را هم مطرح کرد: «استیو، آیا بعد از استخدام هم تصمیم داری آن نامه‌های عریض و طولانی را همچنان برای من بفرستی؟!»

به او قول دادم که دیگر ننویسم! او خندید و گفت: «به این ترتیب از همین دوشنبه کار را شروع می‌کنی!»

بعدها به من گفت: «نامه‌های تو دو مطلب مهم را به من ثابت کرد. یکی این‌که توانایی نوشتن داری، دیگر این‌که خیلی بیشتر از داوطلبان دیگر به این کار علاقه‌مندی.»

اگر جواب رد می شنوید، هرگز آن را بزرگ نکنید. بگذارید جواب‌های رد، انگیزه‌ی تحول شما را بالا ببرد.

 

 

برگرفته از کتاب:

چندلر، استیو؛ با یکصد روش زندگی خود را متحول کنید؛ برگردان ناهید کبیری؛ چاپ دوم؛ تهران: نشر ثالث 1388.

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد